روزه را مراتبی است : روزه عموم که اجتناب از خوردن و آشامیدن و مبطلات می باشد ؛روزه دار نيت روزه می كند و از سحر تا مغرب مطابق قواعد فقهى از مبطلات روزه پرهيزمی نمايد: "صُومُوا لِرُؤْيَتِهِ ، وَأَفْطِرُوا لِرُؤْيَتِهِ". از نظر فقهی چنين روزه اى صحيح است و رفع تكليف مى كند ، ولى لزوما موجب تقرب انسان به درگاه الهى نمى شود . علی (ع) فرماید :«كَمْ مِنْ صَائِمٍ لَيْسَ لَهُ مِنْ صِيَامِهِ إِلَّا الْجُوعُ وَ الظَّمَأُ وَ كَمْ مِنْ قَائِمٍ لَيْسَ لَهُ مِنْ قِيَامِهِ إِلَّا السَّهَرُ وَ الْعَنَاء» ؛(چه بسا روزه دارى كه از روزه اش جز گرسنگى و تشنگى بهره اى ندارد و چه بسا شب زنده دارى كه از نمازش جز بيخوابى و سختى سودى نمى برد.)؛(نهج البلاغه؛ حكمت:145(
روزه خواص در مرتبه ای بالاتر که با کنترل اعضاء و حواس همراه می باشد در اين مرتبه از روزه ، روزه دار ، تنها به پرهيز از مفطرات و مبطلات روزه ، بسنده نمى كند ؛ بلكه از محرمات و مکروهات نیز پرهيز مى کند:« ليس الصوم الإمساك عن المأكل و المشرب الصوم الإمساك عن كل ما يكرهه الله سبحانه»؛(روزه امساك از خوردن و آشاميدن نيست بلكه روزه،خودداریست ازهر آنچه كه خداوندسبحان آنها را ناخوش مى دارد) ؛(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید؛ ج 20 ، ص 299، ح 417) امام صادق (ع) نیز فرماید:«إِذَا صُمْتَ فَلْيَصُمْ سَمْعُكَ وَ بَصَرُكَ وَ شَعْرُكَ وَ جِلْدُك»؛(آنگاه كه روزه مى گيرى بايد چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه دار باشند [از گناه پرهيز كنند])؛(كافى؛ ج 4 ، ص 87 ) حضرت فاطمه(س) نیز فرماید:«مَا يَصْنَعُ الصَّائِمُ بِصِيَامِهِ إِذَا لَمْ يَصُنْ لِسَانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوَارِحَه»؛(روزه دارى كه زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نكرده روزه اش به چه كارش خواهد آمد.) ؛(دعائم الاسلام ج 1 ، ص 268)
از اين رو ، اجتناب از مفطرات ، شرط صحت روزه است و اجتناب از محرمات و مالایعنی ، شرط قبول آن.
روزه اخص و خواص الخواص که به گونه ای مستمر در مقام حضور هستند و« مهمان ویژه خدا » این مقام با نگهدارى دل از هر چه [حلال و حرام] بجز خدا ، به دست مى آيد .على (علیه السلام) مى فرمايد:«صوم القلب خير من صيام اللسان و صيام اللسان خير من صيام البطن»
خواهم ز خدای خویش کنجی که در آن * من باشم و آن کسی که من می خواهم
شیخ ابوسعید ابی الخیر
خداوند می فرماید:روزه براى این است که انسان به تقوا برسد: «لعلّکم تتقون» . انسان نیز با تقوا دو درجه دارد: بهشتى که در آن نعمتهاى فراوان موجود است: «إنّ المتقین فى جنّاتٍ ونَهَرٍ» و این براى لذایذ ظاهرى است.
مرتبه والاتر مقام عنداللهى شدن است «فى مقعد صدقٍ عند ملیکٍ مقتدر» در این مرحله دیگر سخن ار جنات و انهار ، مأکولات و مشروبات که با جسم و بدن سنخیت دارند ؛ نیست ! سخن از لقاى حق است براى روح و این سرّ و باطن روزه است.
علل تشریع روزه :
فلسفه روزه نیز ذو مراتب و نسبت به روزه دار « مقول به تشکیک » است . در مرتبه ای آگاه شدن از سختی گرسنگی و تشنگی و آگاهی از حال گرسنگان می باشد که مهم است :«إِنَّمَا أُمِرُوا بِالصَّوْمِ لِكَيْ يَعْرِفُوا أَلَمَ الْجُوعِ وَ الْعَطَشِ فَيَسْتَدِلُّوا عَلَى فَقْرِ الْآخِرَة »؛(به انجام روزه امر شده اند تا درد گرسنگى و تشنگى را بفهمند و به واسطه آن فقر و بيچارگى آخرت را بيابند.)(وسایل الشیعه ج 10 ، ص 9 ، ح 12701) یا تمرین اخلاص:«فرض الله ...َ الصِّيَامُ ابْتِلَاءً لِإِخْلَاصِ الْخَلْق»؛(خداوند روزه را واجب كرد تا به وسيله آن اخلاص خلق را بيازمايد)؛(نهج البلاغه ؛ص 512 ، ح 252 و غررالحکم و دررالکلم ص 176 ، ح : 3376)
در مرتبه ای فراتر نیز نیل به مقام حضور و مشاهده
نصیب روزه داران دیدن یار * ز ایوان عظیم الشانت ای ماه
الهی قمشه ای
چنین روزه داری خواهان مشاهده است و در پی دیدار:«اللّهم إنّى أسألک من جمالک بأجمله وکلّ جمالک جمیل»
گوشم شنید قصه ایمان و مست شد * کو قسم چشم صورت ایمانم آرزوست
دیوان شمس ؛غزل:441
در این مرتبه روزه به سان معراجی برای بنده روزه دار می باشد
گر تو را سودای معراج است بر چرخ فلک* دان که اسب تازی تو هست در میدان صیام
مولانا
ثواب روزه :
ثواب روزه نیز متناسب با معرفت و معنویت روزه دار از جانب کریم عطابخش و خطا پوش می باشد که می فرماید : « قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الصَّوْمُ لِي وَ أَنَا أَجْزِي بِه» ؛(روزه برای من است و من خود پاداش روزه دار را می دهم [ یا خود پاداش روزه دار هستم ] )؛(من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 75 ، ح: 1773 )
قرآن و ماه مبارک رمضان:
خداوند در توصیف ماه رمضان می فرماید:ماهی است که قرآن در آن نازل شده و در معرفی ماه رمضان نزول قرآن را شاخص و امتیاز ماه عنوان می فرماید نه تشریع روزه را که به اهمیت نزول قرآن در این ماه دلالت دارد: «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ» ؛(بقره؛185) . قرآن برای عموم انسانها هدایت است : "هدی للناس " هر چند به واقع اهل تقوا از آن بهره می گیرند و در عمل: « هدی للمتقین » ؛(بقره؛2)می شود . در ترازی دیگر "بینات" می باشد جهت تذکر و تفکر: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاَّ رِجالاً نُوحي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ . بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ » ؛(نحل؛43_44 ) و برای خاصان " فرقان " می باشد که به بنده خاص و مطلق خداوند نازل شده : « تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ»؛(فرقان؛1) که از منظری سه مرحله ناظر به : اسلام و ایمان و احسان می باشند .
الحمد لله رب العالمین