روی دیگر سکه فاجعه پلاسکو؛
کد خبر: ۴۸۶۲۱۹
تاریخ انتشار: ۲۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۶:۳۶ 11 February 2017

به گزارش روزنامه جهان صنعت:بیش از 20 روز پرالتهاب از فاجعه پلاسکو می‌گذرد. حادثه‌ای که نشان داد توان‌ها و ظرفیت‌های بهینه ما در امر شهرداری و ایمنی زندگی شهری چقدر است. نمادی که با تخریبش نشان داد به باور عامیانه انگار تنها دست کسی پشت و پناه این شهر است و اگر بلای یا فاجعه‌ای طبیعی بخواهد شرایط پایتخت را با چالش مواجه کند، هیچ وقت تهران دیگر تهران نخواهد شد. 16 آتش‌نشان عظیم‌الشان با کمترین تجهیزات کاری که جان خود را در راه نجات شهروندان فدا کردند و تعدادی نامشخص از کسبه و شهروندان عادی که نان آور و مردخانه بودند و براساس آمارهای غیر رسمی هیچ اثری از آنها پیدا نشد، نتیجه تلخ و ناگوار آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو بود.

بدون شک حواشی این فاجعه چنان سایه سنگینی بر مناسبات انسانی و مدیریت شهری و همچنین تهرانی بودن ما انداخت که من‌بعد گویا تمام تلاش‌ها بر این معطوف خواهد شد که این سایه به هردلیل ممکنی برداشته شود.
براساس همان نظریه مهم حافظه تاریخی اقوام ملت‌ها که ما از کمترین میزان و درجه آن بهره‌مند هستیم، چند صباحی دیگر پلاسکو از یادها می‌رود چون هیچ اقدام درست و مناسبی در راستای تغییر ماهیت و در جهت اصلاح مدیریت کلانشهری همچون تهران اتفاق نمی‌افتد. آتش‌نشان‌هایی که تا دیروز هیچکس از ماهیت مقدس کارشان خبری نداشت و بسیاری از مردم تصور می‌کردند آنها در پایگاه‌ها و مناطق ماموریتی و کاری در حال استراحت و بازی پینگ‌پنگ و والیبال هستند و تا اینگونه به مسلخ نجات همنوعان خود نرفته بودند، کسی از شان آنها و در عین حال زندگی نجیب و ساده آنها چیزی نمی‌دانست اما باز هم به فراموشی سپرده می‌شوند. پلاسکو از یادها می‌رود، چون بوی سوختگی و مه غلیظ ناشی از بخار گازوییل و سموم این دودها، در فضای خیابان‌های اطراف لاله‌زار و فردوسی به مرور از بین رفت. فاجعه پلاسکو از یادها خواهد رفت چون آتش‌سوزی‌های چند سال گذشته در همین خیابان جمهوری و بازار از یادها رفته است که اگر نمی‌رفت بی‌شک امروز فاجعه‌ای این چنینی رخ نمی‌داد یا در صورت رخ دادن، با مدیریت منسجم و امکاناتی در خور شان پایتخت ایران به سلامت می‌شد آن را هدایت کرد. نه مانند اکنون مدارک مدیریتی در قاب‌ها و پرونده‌هاست و در عرصه اجتماعی ذره‌ای مدیریت بهینه رویت نمی‌شود.
اما نباید فراموش کرد، دست کم این بار نباید فراموش کرد که تهران در واپسین روز دی ماه سال 95 چنین حادثه‌ای را به خود دید. حادثه‌ای که از سوی مدیران و مسوولان شهری بیش از یک تسلیت با چهره‌ای محزون و یک یا چند عکس سلفی و مصمم چیز دیگری را در تاریخ ثبت نکرد. حادثه‌ای که جز از یک زاویه مشخص دوربین نصب شده شبکه خبر روی سقف یکی از ماشین‌های آتش‌نشانی حاضر در محل، هیچ زاویه باز مناسب و گویای دیگری را به خود ندید. حادثه‌ای که هیچ مسوولی در آن خود را مقصر نمی‌داند و همه معتقدند کار خود را به بهترین نحو انجام داده‌اند و هیچ کس نیز کوتاهی در وقوع چنین حادثه‌ای نداشته است!
از این رو است که فاجعه پلاسکو بی‌شک نباید از یادها برود چراکه نتیجه عملی و منطقی عملکرد مدل نگاه ما به شهر و زندگی شهری ماست. از این رو و بر اساس این مدل از آسیب شناسی بحران‌های شهری دست کم بیان چند نکته مهم و رویت این فاجعه از چند زاویه می‌تواند تاملات جدیدی را در شناخت بحران‌های شهری و نحوه مدیریت آنها به وجود آورد و نیز التیامی بر ناراحتی‌ها و تاسف‌هایی باشد که در این چند روز ذهن بسیاری از دلنگران‌های این مرزو بوم را به خود مشغول کرده و مشغول نگاه خواهد داشت.
شان مشاغل در ایران
آتش‌نشان‌ها اولین صف و در عین حال مهم‌ترین حلقه فاجعه انسانی پلاسکو بودند. محرومانی که با کمترین میزان دستمزد مصائب یکی از حساس‌ترین مشاغل سرتاسر جهان را بر دوش می‌کشند و خواهند کشید. کسانی که رقم فیش‌های حقوقی و مزایای شغلی‌شان یک صدم کسانی بود که در رسوایی شرم‌آور فیش‌های نجومی دستشان رو شد. کسانی که هیچ وقت نشان داده نمی‌شدند، اما با کمترین امکانات شغلی، بدترین و هولناک‌ترین عملیات‌های اطفای حریق را که هیچ نیرویی نمی‌تواند مهار کند را مدیریت می‌کنند. مردان متعهدی که دست آخر شرافت انسانی و قسمی که برای حفظ جان همنوعان خود خورده بودند آنها را به محل شهادت سوق داد. آتش‌نشان‌هایی که هیچ وقت دیده نمی‌شدند و حتی در این فاجعه نیز به دلیل بسته بودن فضای رسانه‌ای و ترس آتش‌نشانان از گفت‌وگو با رسانه‌ها و بیان شدن تمام خبرها از زبان سخنگوی آنها که بسیاری به او اعتماد نداشتند، تلاش بر عدم رویت نبود امکانات استاندارد و مدیریت صحیح بود. چنین مشاغلی در جامعه کم نیستند. بسیاری از حساس‌ترین و حیاتی‌ترین مشاغل، از کمترین میزان حمایت در جامعه ما برخوردار هستند. وظیفه نهادها و مسوولان به‌خصوص در حوزه خدمات شهری دقیقا براین مهم استوار است و باید در این مسیر حرکت کنند تا شاهد چنین فجایع شغلی به هیچ وجه نباشیم، اما نه اینکه پس از بروز فاجعه در قبال آتش‌نشانان اقدامات ضروری را انجام دهند. مانند واریز معوقه‌ها و مزایای عقب افتاده آتش‌نشان‌های شریف، درست زمانی که که جان برکف به مصاف آتش بی‌خردی و بی‌کفایتی مدیران در بروز این فاجعه شوم می‌رفتند. همه افراد مسوولی که به قصد مطالبات مالی و دلایل مختلف باعث شدند ساختمان پلاسکو به درستی تجهیز و بازسازی نشود. در این میان کسانی که به قصد توجیه کاستی‌های خود هر نوع فرافکنی کردند. یکی از این موارد، ادعاهای برخی از مسوولان شهرداری و آتش‌نشانی و برخی اعضای شورای شهر در خصوص تکذیب نبود امکانات لازم برای ایمن‌سازی جان آتش‌نشانان وحتی امکانات معمول شغلی آنها بود. در برابر اذهان عمومی که شاهد فقدان لوازم و وسایل ایمنی برای آتش‌نشان‌ها بودند و از سوی دیگر شاهد توزیع ماسک‌های پارچه‌ای غیر استاندارد که در بسیاری از مواقع به صورت رایگان نیز توزیع می‌شوند، تا نبود نردبان‌ها و بالابرهای استاندارد به منظور ایمن‌سازی فضاهای مرتفع شهری از جمله برج‌ها و ساختمان‌های بلند و حتی نبود کلاه‌های ایمنی و نسوز برای این قشر با شرف و غیرتمند بودیم، اما همه تجهیزات خوب و کافی توصیف می‌شد. مهم‌ترین مساله در این میان آگاهی از وضعیت و جایگاه مشاغل حیاتی است که وظیفه تک تک مدیران شهر تهران باید باشد. درغیر این صورت فجایعی بدتر از پلاسکو رخ خواهد داد.
رسالت خبری و رسانه‌ها
درست در پشت مه دود غلیظ و سمی متصاعد شده از آتش پلاسکو آتش دیگری در رسانه‌ها برپا بود. رسانه‌ها هرکدام به نوبه خود مشغول انجام فرآیند کاری و رسالت خبری خود بودند اما این همه داستان نبود. به مانند کارکرد نامطلوب مدیران ساختمان پلاسکو و برخی از اعضای حوزه مدیریت شهر تهران، یا اقدامات سمبلیک و غرور آفرین کسانی که خود را به صورت عاطفی وارد محور فاجعه کردند، کل جامعه رسانه‌ای نیز یک پارچه و متحد نتوانست به سلامت راه صواب و سلامت را طی کند. به اندازه زاویه تنگ دوربین شبکه خبر و انحصاری که در اطلاع رسانی خاص خبری برای یک طیف خاص از خبرنگاران به وجود آورده بودند و به اندازه تمام ممانعت‌ها برای آتش‌نشانان که از گفتن حقیقت‌های تلخ کار و وظایف‌شان، زاویه‌ای بس بزرگتر و مهم‌تر در رسانه‌های اجتماعی فراهم آورده بودند تا واقعیت‌های موجود جنبه دیگری به خود بگیرند و انعکاس خبری این رخداد سمت و سویی جدی‌‌تر و حقیقی‌تری به خود بگیرد.
در این میان اما هرچه بود و شد دارای یک حقیقت واحد و غیرقابل انکار است. شرافت تک‌تک اصحاب رسانه و کسانی که در این حادثه همپای خانواده‌های داغدار اشک ریختند و در عین حال رسالت بیان واقعیت را هم به سرانجام رساندند، تنها بخشی از ماجرا بودند و خبرنگاران و نماینده‌های رسانه‌هایی که فقط اجازه حضور داشتند و همه امکانات خبری در اختیار آنها بود و همزمان با انعکاس اخبار، به دیگر همکاران خود تهمت‌های ناروا می‌زدند و حتی در توئیت‌های خود از الفاظ رکیک استفاده می‌کردند و منتظران شادی درپس بیرون آمدن پیکر شهیدان بودند، نیز محفوظ است. باردیگر جامعه رسانه‌ای نشان داد که کاستی‌های فراوانی دارد. آتش‌نشان‌هایی که امروز تبدیل به فرشته‌های نجات شده‌اند تا پیش از این فاجعه کسی صدای درد و محرومیت‌هایشان را نه می‌شنید و نه انعکاس می‌داد. خبرنگاران شهری کمتر به زمینه‌های بروز بحران در تهران و حتی سایر شهرهای بزرگ پرداخته بودند و از همه مهم‌تر هیچکدام از مدیران شهری بعد از انتشار واقعیت‌ها اقدام به همکاری در راستای حل مسایل نکردند. پلاسکو نماینده همه دردها و معضلات انباشته شده‌ای بود که ناگهان سرباز کرد و یک جامعه‌ را تحت الشعاع خود قرار داد. در این میان کسان بسیاری سعی کردند که در مقام بیانگر وقایع و مصایب، جانب منافع خود را در نظر بگیرند و پا روی همه اعتقادات کاری و اخلاقی بگذارند و موفق هم بودند.
هرچند پس از این فاجعه ترتیب اثر و اقدامی در راستای تجهیز و به روز کردن پیکره آتش‌نشانی پایتخت در سطح دنیا، صورت نخواهد گرفت و مسوولان شهر تهران در نهایت امر در مراسم چهلم این بزرگمردان شرکت می‌کنند و با گرفتن سلفی‌ها و عکس‌های دسته جمعی، مراسم را به نیکی به پایان می‌برند اما ذکر این مهم بسیار ضروری است که هنوز بخش بزرگی از بدنه زحمتکشان دست‌کم در حوزه مشاغل شهری بدون هیچ امکانات و احترام و شناختی از سوی بدنه اصلی اجتماعات شهری و مدیران این حوزه ناشناس باقی مانده و خواهند ماند. رفتگران شهری بالاخص بخش تجمیع زباله‌های بیمارستانی، باغبان‌ها و کارگران بخش پرورش گل و گیاه شهرداری که اغلب از بخش بسیار فقیرجامعه هستند، کودکان و نوجوانان زباله‌گردی که از طریق پیمانکاران واسطه‌ای در شهرداری به کار گرفته می‌شوند، مهندسان ناظر بر عملکرد سازنده‌ها و انبوه‌سازان که مدام به نکات ایمنی اشاره می‌کنند و تذکر می‌دهند و درنهایت انبوه سازان آنها را به راحتی و به اصطلاح دور می‌زنند، تنها تعداد معدودی از مشاغل سختی هستند که در صورت عدم حمایت و جانبداری از سوی مقامات امر هرکدام می‌توانند دردنامه‌ای مانند دردنامه آتش‌نشانان را بنویسند و به تصویر بکشند.
فرهنگ روبه زوال زیست شهری
مدام عکس‌های سلفی می‌گرفتند!. فرقی نمی‌کرد چه در فاصله‌های دور از پلاسکوی در آتش و چه در میان حجم آوارهای مانده از ساختمان تخریب شده. چه زمانی که پیکری از میان آوار بیرون کشیده می‌شد و چه زمانی که مقام مسوولی صرفا برای دیدن عمق فاجعه در محل بحران حاضر می‌شد و چه در فاصله‌های بسیار دورتر از محل، برفراز ساختمان‌ها با ژست‌هایی کمابیش شبیه به هم که نمادی از نبود تربیت درست اجتماعی بخش قابل توجهی از پایتخت‌نشینان بود. در میان حجم دیوانه‌کننده مشکلات و معضلاتی که هر کسی به نوبه خود می‌خواست حلال مشکلات باشد، این پدیده نیز کم‌کم شکل نهفته خود را عیان کرد و سلفی‌بگیران به عنوان بخشی از طبقه متوسط سرخورده از همه جریان‌های شخصیت گرایانه اجتماعی به طور رسمی اعلام وجود کردند. شدت این اتفاق در میان اقشار مختلف به حدی بود که موج مخالفت‌های شدید از سوی شبکه‌های اجتماعی و حتی رسانه‌های خبری و تصویری به راه افتاد. اما واقعیت، تلخ‌تر از همه این مسایل بود چراکه نوع تربیت و رشد اجتماعی این قشر علنا نادیده گرفته می‌شود و تنها به بیانی دیگر و بهتر از یک عملکرد غیراجتماعی برجسته‌سازی می‌شود. بیان و مطالبات سلفی‌بگیران در حد تعداد معدودی از افراد اجتماع خلاصه نمی‌شود بلکه ما با پدیده‌ای مواجه هستیم که در سطوح مدیران نیز مابه‌ازاهای فراوان دارد و از این منظر علنا چالش‌هایی بس اساسی شکل می‌گیرد و دوای این درد به راحتی میسر نشده و نخواهد شد. ساخت طبقه‌ای از اجتماع به صورت مناسب و هم ردیف با مطالبات مدنی برای رشد و ارتقای جامعه مردم سالار شاید در بیان و ارایه نظریه‌های بی‌سرو ته اجتماعی ناچیز و حقیر جلوه کند یا بالعکس مدام مورد ترویج و تایید قرار گیرد اما درعمل نشان می‌دهد که عدم بنیان درست چنین ساختاری با رفتارهای سنجیده اگر مورد توجه قرار نگیرد، چنین آسیب‌های فرهنگی و شرم‌آوری را به همراه خواهد داشت. با این وجود پلاسکو در بیان تاریخی خود، توصیف‌گر شرم نیز خواهد بود؛ شرمی که نشان‌دهنده عدم تکامل مدنی اقشاری از جامعه شهری ما بود که برایش از فرط نداشتن تشخص اجتماعی، حضور داشتن در لحظه رویداد، مهم است. چه این رویداد خودکشی و سقوط جوانانی از بالای پل عابر پیاده باشد، چه مراسم تدفینی بزرگ و چه کشف اجساد بی‌جان از میان خروارها آوار باشد. مهم این است که در تربیت اجتماعی بخش قابل ملاحظه‌ای از افراد اجتماع کوتاهی شده و پرورش قشری بدون درک مناسبات و کنش‌های معقول اجتماعی، علنا اولویت عینی داشته است. حتی اگر کتمان شود.
امروز که در مقام شهروندان تهرانی از مدیریت یکی از بحرانی‌ترین فجایع شهری دو دهه گذشته سرافکنده بیرون آمده‌ایم باید تامل بیشتری در شناخت عناصر شهری و زندگی درست و استانداردهای لازم داشته باشیم. باید بسیار دقیق و درست در انتخاب عوامل خدمتگزار در شورای شهر و شهرداری دقت کنیم و مطالبات سازنده شهر و شهرنشینی مطلوب را بیشتر مطالبه کنیم. فاجعه پلاسکو اگر چه تلخی آن تا مدت‌ها کام هر شهروند دغدغه‌مندی را تلخ خواهد کرد اما به عینه توانسته فصل جدیدی از عملکرد درست مدیران شهری را به همگان آموزش دهد. اکنون همه باید بدانند و می‌دانند که اداره مطلوب و ایمن در یک کلانشهر بر چه پایه‌هایی باید استوار باشد و از این طریق چگونه و چطور می‌توان مدیران منتخبی را زمام‌دار امور شهری کرد که پاسخگویی به مردم و همراهی با مردم را مهم‌ترین وظیفه اسلامی، ملی و شهروندی خود بدانند.
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار