دکتر هوشنگ عطاپور
فارغ از هر نوع قضاوت در خصوص مبانی حقوقی همه پرسی جدایی کردستان عراق که ،
به یک چالش چدی در منطقه ی پرتلاطم خاورمیانه تبدیل شده است؛ انجام این
همه پرسی، از هر نظر آثار و تبعات خطرناکی برای منطقه و به ویژه کشورهای
ایران ، ترکیه، عراق و سوریه به دنبال خواهد داشت.
البته نگارنده در صدد ارائه ی یک نوع «نظریه تحدیدی» در رابطه با حقوق
قومیت کرد عراقی نیستم ، به خصوص ، نمی خواهم این گونه تلقی شود که "احساس
تهدید به امنیت داخلی کشورما ، موجبات تحدید حقوق دیگران شود "؛ ولی «زمان
اجرا» و «شرایط مبهم سیاسی» ، اجرای این همه پرسی را «غیرمتعارف» و در حد
«وقوع فتنه ای» دیگر در ادامه ی «فتنه داعش» نشان می دهد ؛ به دلایل ذیل:
1- با توجه به سوابق مشابه در منطقه و در تاریخ معاصر ، این همه پرسی بیش
از آن که هدفش تشکیل دولت کردستان باشد ، به ایجاد یک «منطقه ی بحران جدید»
در خاورمیانه و در مرزهای کشورما کمک می کند.اقلیم کردستان عراق از درون
دچار مشکل مشروعیت و چند دستگی است و از اختلافات جدی بین سیاستمداران کرد
رنج می برد و هنوز وحدت منطقی برای تشکیل دولت کردستان آن هم در سطح
سیاستمداران کرد فراهم نشده است.
2- حامیان جدی این حرکت تجزیه طلبانه ، دولت انگلیس و اسراییل هستند. دولت
انگلیس و بنگاه سخن پراکنی وابسته به آن – BBC- از زمان شروع تحرکات داعش
در منطقه ، نسبت به انعکاس فعالیت های جنگی شبه نظامیان کرد عراقی و سوری
اقدام نموده و هدف مشخص خبرنگاران و گزارشگران بنگاه سخن پراکنی مزبور -که
اغلب از کردهای ایرانی - هستند ، زمینه سازی برای شکل گیری مفهوم آرمانی
کردستان بزرگ و تجزیه عراق و سوریه و ترکیه است که در نهایت منجر به اخراج
یکی از گزارشگران کرد تلویزیون بی. بی. سی. فارسی از ترکیه شد. در کنار
دولت انگلیس ، رژیم اشغالگر قدس(اسراییل) نیز تحرکات پنهان و آشکاری را
برای حمایت از تشکیل دولت کردستان انجام داده است که در این اواخر کاملا به
شکل علنی ادامه دارد. هدف این دو دولت خبیث ، تضعیف کشورهای قدرتمند
مسلمان منطقه و ایجاد منطقه بحران دایمی برای کشورهای همسایه ی کردستان
خواهد بود.
3- حتی اگر ، از نظر قانون اساسی ، کردهای عراقی حق تعیین سرنوشت خود و
انجام همه پرسی را داشته باشند ، در این مقطع از تاریخ که عراقی ها ، درگیر
جنگ با دشمن مخوفی چون داعش هستند و در وضعیت ناپایدار سیاسی، نظامی و
اقتصادی قرار دارند ، تحمیل بحران جدید در تضاد با امنیت داخلی عراق و
تضعیف روحیه عراقی ها در جنگ با داعش و گشودن جبهه سیاسی و نظامی جدید
برای دولت عراق است. این خنجر از پشت زدن در تضاد با فرایند مبارزه با داعش
و شاید کنار آمدن ، بارزانی با داعشی ها باشد. در کل این اقدام بارزانی ،
هر هدفی داشته باشد؛ اقدامی علیه امنیت ملی عراق است.
4- بارزانی با پیش بردن پروژه همه پرسی ، دولت و ملت عراق را گروگان گرفته
است و با تحمیل خواسته هایی زیاده طلبانه ، گلوگاه اقتصادی مردم عراق –
کرکوک - را با خطر مواجه ساخته است.از طرفی استفاده از ابزار جنگ با داعش
برای تقویت نظامی و تسلیح اقلیم کردستان عراق در چند سال اخیر و جلب حمایت
نظامی آمریکایی ها ، یک نوع خیانت در فرایند مبارزه با داعش است و همین
موضوع «توسعه طلبانه بودن» اهداف بارزانی را از "استقلال و تشکیل کردستان
بزرگ در منطقه" نشان می دهد.
5- خطرناکترین وجه این همه پرسی و استقلال، نامشخص بودن حدود و مرزهای
اقلیم کردستان عراق ، حقوق دیگر اقلیت های شیعه ، ترکمان ، عرب و مسیحی در
محدوده ی جغرافیایی اقلیم و دامنه دار بودن اختلافات مرزی ، حقوقی و سیاسی
بین سران اقلیم از یک سو و ترکانمان ، عرب ها و دولت مرکزی عراق از سوی
دیگر است.زیرا این اختلافات کانون جنگ و خونریزی را در آینده شعله ورتر
خواهد ساخت.
6- ارزیابی رسانه های وابسته به بارزانی ، از جمله تلویزیون «روداوو» نشان
می دهد ، بارزانی ها در رویای تشکیل کردستان بزرگ هستند و همیشه از حرکات
تجزیه طلبانه برخی عناصر کردی کشورهای همسایه حمایت می کنند. به ویژه
یارگیری از دولت نامشروع اسراییل ابعاد منفی این مساله را آشکارتر می کند.
7- یک موضوع هم باید به هموطنان کرد حامی همه پرسی که - اغلب از فعالین
سیاسی ظاهراً اصلاح طلب استان های آذربایجان غربی و کردستان هستند - شفاف
گفته بشود. این هموطنان در مواضع مختلفی که با نوشتن مقالات از خود بروز
داده اند؛ حمله انتقادی به دولت و نظام جمهوری اسلامی ایران دارند که «چرا
از استقلال جمهوری آذربایجان حمایت و دفاع کرده ، ولی از استقلال کردستان
حمایت نمی کند؟» .بدون شک استقلال جمهوری آذربایجان و سایر جمهوری های
اتحاد جماهیر شوری سابق ، قابل مقایسه با فرایند تجزیه طلبانه شروع شده در
کردستان عراق نیست؛ به دلایل زیر:اولا استقلال پانزده جمهوری مزبور و تشکیل
جامعه مشترک المنافع ، داوطلبانه و با توافق جمعی بود، ثانیا کشورهای
مزبور ساختار حقوقی ، حدود مرزی و خودمختاری مشخصی داشتند و نزدیک به 80سال
در صلح و امنیت با هم زندگی کرده بودند؛ ثالثا هیچ بحران نظامی و ضد
امنیت ملی در آن مقطع در اتحاد جماهیر شوری وجود نداشت. اما موضوع جمهوری
آذربایجان به طور اخص ، یک مساله کاملا ملی و تاریخی برای ایران بود.
رهبران استقلال آذربایجان در 1918 به ویژه محمد امین رسولزاده گرایشات
ایراندوستی مشخص و مستندی داشتند و رهبران جدید جمهوری آذربایجان هم هرگز
در اندیشه توسعه طلبی ارضی نبودند و حتی جریان موسمی ابوالفضل ایلچی بیگ هم
به شدت از سوی مردم جمهوری آذربایجان مسدود شد و اکنون نیز روابط بدون
تنشی بین طرفین وجود دارد و این حق مردم و دولت ایران بود که از آزادی مردم
شیعه و مسلمان جمهوری آذربایجان و سایر ملل تحت یوغ شوروی حمایت بکند ؛ در
حالیکه اقدام بارزانی تجزیه و تضعیف یک کشور مسلمان جنگزده می باشد.
8- بنابرین به این بهانه نمی توان از رویکرد درست سیاستمداران جمهوری اسلامی در خصوص تجزیه عراق انتقاد کرد.