کد خبر: ۵۶۴۳۶۶
تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۷:۰۵ 10 February 2018

 

جلال‌الدین فارسی، یکی از کاندیداهای مشهور اولین انتخابات ریاست جمهوی ایران که بنا به دلایلی از حضور در رقابت بازماند، سخنان قبل تاملی درباره امام موسی صدر بر زبان رانده است.

به گزارش فارسی گفته است: آقای موسی صدر قبل از پیروزی انقلاب که من در لبنان حضور داشتم و انقلابیون دور من بودند نه دور او، با شاه رابطه خوبی داشت، ایشان می‌گفت که ما باید با مسیحیان متحد شویم و یک آخوند به کلیسا برود و یک کشیش نیز در مسجد پیش‌نماز شود. وقتی چنین حرفی را زد باید علیه او قیام می‌شد.

فارسی می افزاید: ایشان باید به خاطر این حرف کشته می‌شد اما ما دیدیم که ارزشی ندارد هرچند قذافی او را کشت. قذافی به نهضت‌های انقلابی و ضد استعماری کمک می‌کرد اما هر چه امام موسی صدر اقدام می‌کرد به او کمک نکرد وقتی او را دعوت کردند او به آنجا رفت، من آنجا مراوده و از همه جزئیات اطلاع داشتم و درنهایت او را کشتند.

مشروح گفت و گوی خبرگزاری فارس با جلال الدین فارسی به شرح زیر است:

به‌عنوان اولین سؤال لطفاً کمی پیرامون سابقه خانوادگی و نحوه ورودتان به فضای مبارزاتی توضیح دهید.

 من در سال 1312 در شهر مقدس مشهد، کوچه سرحوضو، به دنیا آمدم. خانه ما به فاصله کمی در میان دو تکیه قنادها و یزدی‌ها قرار داشت. دوره ابتدایی را در دبستان اسلام و سال ششم آن و دوره متوسطه را در دبستان و دبیرستان ابن‌یمین گذراندم.

سال اول دبیرستان با دکتر علی شریعتی همکلاس بودم. پدرش استاد محمدتقی شریعتی دبیر تعلیمات دینی و زبان عربی ما بود. سال بعد، علی شریعتی به دانشسرای مقدماتی رفت تا آموزگار شود. در سال‌های دوم تا پنجم دبیرستان با دکتر کاظم سامی همکلاس و دوست بودم. او در دوره دبیرستان به عضویت حزب ایران و سپس جمعیت مردم ایران درآمد.

من از کلاس ششم ابتدایی پای صحبت استاد محمدتقی شریعتی نشستم. سپس از شاگردان وی در کانون نشر حقایق اسلامی شدم؛ دوره تحصیلم در دبیرستان با شور و حال نهضت ملی ایران همراه بود.

بنده به مرحوم آیت‌الله کاشانی و شهید بزرگ سید مجتبی نواب صفوی ارادت داشتم و در حوادث تظاهرات نهضت ملی شرکت می‌کردم و شاهد وقایع و رفتار بسیاری از رجال آن دوره بودم.

سابقه خانوداگی‌تان چطور بود؟

من آخرین فرزند خانواده‌ای بودم که همه اعضای آن به امر تجارت می‌پرداختند. پدرم همراه بخشی از خانواده در اواخر دوره قاجار پس از فتح هرات به‌وسیله قوم پشتون یعنی قومی که «افغان» هستند، از هرات به مشهد مهاجرت کردند.

برادر بزرگم از تجار معروف بود و باشخصیت‌های برجسته رفت‌وآمد داشت بنابراین، خانواده ما تاجرهایی بودند که از خانواده‌ای معتبر هستند؛ پسرعموهای زیادی دارم که در هرات مانده‌اند، درعین‌حال خویشاوندان بسیاری هم داریم که در مشهد ساکن هستند.

*انقلاب فرانسه و روسیه انقلاب انسانی بود

با توجه به اینکه در ایام سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی هستیم به عقیده شما زمینه‌های شکل‌گیری و عوامل سرنگونی رژیم پهلوی در بهمن 57 چه بود و اینکه به‌نوعی مردم و اعتقادات دینی آن‌ها چه نقشی در یاری نهضت حضرت امام داشت؟

 در کل تاریخ‌ دو گونه انقلاب داریم؛ یکی انقلاب انسانی و دیگری انقلاب اسلامی؛ انقلاب فرانسه و روسیه انقلاب انسانی است؛ این انقلاب‌ها انقلاب‌هایی است که به انگیزه اعتلا و عالی‌تر از انسان شدن رخ می‌دهد.

باید بررسی کرد که چه کسانی هدفشان انقلاب و چه کسانی جزو معاندین یک انقلاب هستند؛ این موضوع ازجمله مسائلی است که هیچ‌یک از علما نتوانسته در خصوص آن به نتیجه برسند و خداوند با نزول قرآن این موضوع را تفهیم کرده است.

اگر کسی بر قرآن احاطه علمی پیدا کند می‌بیند که خداوند از سه نوع زندگی که برای هرکسی امکان دارد یاد می‌کند، برای زیست مسلمانی باید به این قوانین توجه داشت، خاصیت انسان شدن در همه افراد وجود دارد.

تفاوت انقلاب‌ اسلامی با انقلاب‌های انسانی در چه موضوعاتی است؟

انقلاب‌هایی غیر اسلامی، انقلاب‌ انسانی محسوب می‌شود، این‌ها بیش از انسانیت چیزی نمی‌دانند درحالی‌که همین انسان می‌تواند جزو پست‌ترین و خطرناک‌ترین افراد بشر شود و می‌تواند به اراده خودش به عالی‌ترین نوع زندگی ممکن در طول تاریخ دست پیدا کند و آن زندگی همان اسلام و مسلمان شدن است.

حق‌گرایی ما را به حیات انسانیت و از آن بالاتر به اسلام ارتقا می‌دهد

یعنی نقطه افتراق انقلاب اسلامی با سایر انقلاب‌های جهان این تعالی است؟

بله همین‌طور است، وقتی انسانی قرآن می‌خواند زندگی او طوری می‌شود که از حیات انسانیت بالاتر می‌رود، یعنی خود را برای آزادی دیگران به کشتن می‌دهد. خداوند خودش می‌گوید که ما به انسان یک انگیزه حق‌گرایی داده‌ایم و شما می‌توانید از انگیزه‌های انسانیت بالاتر روید و مسلمان شوید. حق‌گرایی ما را وادار می‌کند همین ثروتی را که داریم به‌طور مثال صرف بینوایان کنیم و با مترفان و مستکبران بجنگیم و کسانی را که زیر سلطه آن‌ها بودند آگاه کنیم و به حیات انسانیت و از آن بالاتر به اسلام ارتقا بخشیم.

* امام (ره) علیه رژیم سلطنت قیام کردند

یعنی دقیقاً کاری که حضرت امام (ره) با انقلاب خود آن را اجرایی و نهادینه کردند،‌درباره گستره و اثرگذاری رهبری حضرت امام (ره) نظر شما چیست؟

ما می‌خواهیم ببینیم زمینه‌های انقلابی که رهبری آن به عهده امام بود چگونه فراهم‌شده است. امام (ره) علیه رژیم سلطنت قیام کردند ازاین‌رو تمام مردم پشت‌سر ایشان قرار گرفتند و من هم پشت‌سر امام آمدم.

بنده در دبیرستان کمال نارمک تدریس می‌کردم که الآن نیز این مدرسه فعالیت می‌کند، من کتاب‌های خود را تدریس می‌کردم و آن زمان شهید رجایی و شهید باهنر از شاگردان بنده بودند. هزینه انتشار کتاب‌های بنده را امام تقبل کردند. امام (ره) از ابتدای زندگی طلبگی خود تا زمان رهبری‌شان یک نظریه‌ای مربوط به ولایت‌فقیه داشتند.

*کتاب‌هایم دیگر تجدید چاپ‌نشده است

این کتاب‌هایی شما که معتقدید نقش پررنگی در مطالعات و آگاهی مبارزان داشت آیا تجدید چاپ هم شده است؟

خیر، تجدید چاپ‌نشده است.

شما همواره تأکیددارید که هیچ مبارزی نبوده است که کتاب‌های شمارا مطالعه نکرده باشد، با توجه به این تأثیرگذاری پس چرا این کتاب‌ها تجدید چاپ‌نشده است؟

 البته این کتاب‌ها در دسترس همگان قرارگرفته و این کتاب‌ها در حال حاضر بر روی سایت بنده نیز موجود است.

*مسلمان واقعی باید بر کل قرآن احاطه داشته باشد

نقل‌قولی از شما مطرح‌شده بود مبنی بر اینکه امام فرماندهی نظامی سرنگونی رژیم پهلوی را به شما سپردند، درباره این موضوع هم توضیح بفرمایید که قرار بود چه‌کاری انجام دهید؟

 این مسئله از طریق همین آثارم بود، کسانی که انقلاب کرده و رژیم سلطنتی را ساقط کردند کتاب‌های امام را خوانده بودند. مسلمان واقعی باید بر کل قرآن احاطه داشته باشد، وقتی من خواستم مردم را دعوت به قیام مسلحانه کنم و رویاروی رژیم ایستادم کتاب‌های من را ممنوع کردند و این باعث چاپ زیرزمینی کتاب‌های بنده شد و زمانی که انقلاب شد زنان نیز به میدان مبارزه آمدند و همپای مردان از نهضت امام خمینی (ره) دفاع کردند.

*حضور مسئولانی که تسلط قرآنی ندارند از آسیب‌های انقلاب است

آیا انقلاب اسلامی به اهداف و چشم‌اندازهای مدنظر خود رسیده و همچنین بفرمایید به نظر شما مهم‌ترین تهدیدها و آسیب‌ها برای نظام اسلامی چیست؟

 مهم‌ترین آسیبی که در حال حاضر وجود دارد این است که افرادی که احاطه علمی در قرآن ندارند در جایگاه‌های مسئولیتی قرار بگیرند و حرف‌های غیر قرآنی بزنند.

* تغییر فرهنگ قطعاً یک خطر است

به نظر شما علت تغییری که در گفتمان مقاومت به گفتمان سازش اتفاق افتاد چیست؛‌آیا این آسیب‌ها نظام را تهدید نمی‌کند؟

چه تهدیدی؟

* هدف مستکبران از بین بردن روحیه حق‌طلبی است

همین‌که فرهنگ مقاومت به فرهنگ سازش تبدیل شود و اینکه نظام را تسلیم‌پذیر نشان دهند درحالی‌که یکی از اهداف انقلاب ایستادگی و مقاومت در برابر استکبار بوده است.

 این تغییر فرهنگ قطعاً یک خطر است چراکه هدف مستکبران همین است که این روحیه حق‌طلبی را از بین ببرند و انسان‌های آزاده و مسلمانان را تحت‌فشار قرار دهند. خطری که در حال حاضر ما را تهدید می‌کند این است که برخی در لباس روحانیت زمینه‌ساز چنین خطراتی هستند و برخلاف توصیه‌های قرآنی عمل می‌کنند.

*برای مصون ماندن از عوامل آمریکا و شاه باید حمایت الفتح را جلب می‌کردیم

شما چه زمانی ایران را برای آموزش فعالیت‌های چریکی و نظامی ترک کردید و اصلاً هدفتان از رفتن به لبنان چه بود؟

 من پانزدهم مرداد سال 1349 با اتوبوس به سمت استانبول رفتم، خاطرم هست برای مشایعتم تنها مرحوم هاشمی رفسنجانی آمده بود.

هدف شما از این سفر چه بود؟

 ما در آن مقطع به آموزش و تدارکات نظامی نیاز داشتیم، این کار در لبنان و به کمک سازمان الفتح امکان‌پذیر بود، ما برای مصون ماندن از عوامل آمریکا و شاه و به‌خصوص فالانژها باید حمایت الفتح را جلب می‌کردیم.

چه کسانی از این سفر شما خبر داشتند؟

شهید باهنر، شهید رجایی، شهید محمد منتظری و مرحوم آیت‌الله طالقانی، اسدالله لاجوردی، مهندس صادقیان تهرانی و حسن نیری تهرانی ازجمله این افراد بودند، البته فعالیت من درزمینهٔ تعلیمات نظامی چندان گسترده و قابل‌توجه نبود، بااین‌حال ساواک و رژیم را ترسانده بود.

* از ابوجهاد خواستم از کمک به گروه‌های کمونیست و غیرمسلمان خودداری کند

ارتباط شما با سازمان الفتح و عرفات چگونه بود و نظر آن‌ها درباره انقلاب اسلامی چه بود؟

 سازمان الفتح که تا آن زمان به همه گروه‌های مخالف شاه توجه داشت، به بنده نیز توجه خاصی پیدا کرد و ازاین‌رو یاسر عرفات و سپس ابوجهاد از من دعوت کردند تا با آن‌ها دیداری داشته باشم. در اجرای مسئولیتی که به من واگذار شد به برادرانی همچون شهید منتظری و مهندس غرضی که در کار تعلیم نظامی شرکت داشتند اطلاع دادم که سازمان الفتح جز با اجازه نماینده امام نمی‌تواند اقدامی در مورد ایران انجام بدهد اما امکانات برای تعلیم و مبارزه مسلحانه نامحدود است و می‌توانند به هر مقدار که نیاز باشد استفاده کنند، البته من در بیروت از ابوجهاد خواستم از کمک به گروه‌های کمونیست و غیرمسلمان خودداری کند.

حکم امام برای شما درباره همکاری با این سازمان چه بود؟

امام در حکم سوم دی‌ماه سال 1357 برای تنظیم رابطه انقلاب اسلامی ایران با سازمان الفتح و انقلاب فلسطین حکمی برای بنده صادر کردند که در آن خطاب به ابوجهاد آمده بود «پس از اهدای تحیت عطف به مرقوم محترم تاریخ 1978/10/12 جلال‌الدین فارسی را برای آن امر معین نمودم.»

*ماجرای دیدار امام و یاسر عرفات

درباره دیدار یاسر عرفات با امام که شما هم در آن دیدار حضور داشتید، خاطره‌ای دارید؟

 بعدازاینکه انقلاب اسلامی پیروز شد من با چند نفر از سران فلسطین ازجمله یاسر عرفات به ایران آمدم. ما یکسره به اقامتگاه امام رفتیم و هیئت فلسطینی یک طبقه پایین‌تر از طبقه محل اقامت امام ساکن شدند، مرحوم امام در دیدار خود با آن‌ها از ملت فلسطین حمایت کرد و آن‌ها را برادر مسلمان خود خواندند.

شما با یاسر عرفات در ارتباط بودید، ایشان ابتدا در جبهه مقاومت و ضد اسرائیلی بودند اما رفته‌رفته یک تغییر رویکردی در ایشان صورت گرفت؛ و به‌نوعی کارگزار اسرائیل شدند. به نظر شما چرا فردی مانند یاسر عرفات که روزی اسلحه برمی‌داشت و به دنبال مقاومت بود دچار استحاله شد.

 او البته نصف فلسطین را گرفت.

*علت جدا شدن عرفات از رویکرد مقاومت و انقلاب اسلامی

به‌طور مشخص سؤالم این است که چرا پس از مدتی یاسر عرفات از سیاست مقاومت به رویکرد سازشکارانه رسید و از ایران فاصله گرفت؟

 در آن زمان صدام حسین به فلسطینی‌ها خیلی کمک مالی می‌کرد و درواقع در رأس کشور عراق قرار داشت. به همین خاطر رابطه رهبران فلسطین با صدام خوب بود.

رهبران ساف (سازمان آزادی‌بخش‌ فلسطین) به خاطر اینکه هزینه‌های آوارگان و فقرا و تسهیلات کشورشان را تأمین کنند، از هر کشوری که به آن‌ها کمک می‌کرد استقبال می‌کرد، ازاین‌رو وقتی جنگ تحمیلی عراق به ایران صورت گرفت، نگاه عرفات هم به ایران منفی شد و بعد از سرنگونی صدام رابطه سازمان الفتح با ایران بهبود یافت.

این تغییر ذائقه فرهنگی در افرادی که روزی تفکر دیگری داشتند و رویکرد انقلابی و حامی مقاومت داشته‌اند چگونه اتفاق می‌افتد؟

 یک محرکی در انسان وجود دارد که حتی می‌تواند انسان را کافر کند درواقع «آز» ما را برمی‌انگیزاند تا ثروتمند شویم، این درواقع ناشی از نوعی دنیازدگی و پست‌تر از جانوران شدن است.

یعنی قائل به این هستید که این چرخش به خاطر دنیازدگی رخ می‌دهد؟

 بله همین‌طور است.

موضوعی که درباره این دنیازدگی و تغییر ذائقه مطرح کردید اگر بخواهید مصادیق داخلی آن را مثال بزنید که بعد از انقلاب چه آفت‌هایی در این حوزه گریبانگیر انقلاب بوده است و چه جریاناتی دچار این مسائل شدند؟

 کسانی که از مفاهیم قرآنی و آرمان‌های انقلاب عدول کردند، در این زمینه باعث ایجاد آسیب‌هایی شدند.

* امام هیچ‌گاه مخالف قرار گرفتن اصل ولایت‌فقیه در قانون اساسی نبود

به بحث قانون اساسی بازگردیم، برخی افراد ازجمله نهضت آزادی‌ها معتقدند که امام موافق نبود ولایت‌فقیه در قانون اساسی ما قرار بگیرد.

بی‌خود می‌گویند و امام هیچ‌وقت مخالف قرار گرفتن این اصل در قانون اساسی نبود؛ این مسئله در قانون اساسی اولیه یا پیش‌نویس وجود نداشت، کسانی که می‌گویند امام مخالف مطرح‌شدن این بحث در قانون اساسی بود کاملاً غلط می‌گویند. این قانون اساسی ما مبتنی بر قرآن است.

یکی از مخالفان قرار گرفتن اصل ولایت‌فقیه در قانون اساسی دولت موقتی‌ها بودند.

 بله و البته بسیاری از آن‌ها از دوستان من بودند.

* نهضت آزادی‌ مشی ملی داشته و بر قرآن مسلط نبودند

شما چه انتقاداتی به نهضت آزادی داشتید و چرا نهضت اسلامی را تأسیس کردید؟

اعضای نهضت آزادی‌ مشی ملی داشته و بر قرآن نیز احاطه‌ای نداشتند البته قرآن را ترویج می‌کردند اما تسلطی بر آن نداشتند البته بازرگان نظراتش صائب بود و می‌خواست کشور را اداره کند.

صحبت از نهضت آزادی و دولت موقت شد، شما گفتید که این‌ها به مباحث دینی و قرآنی مسلط نبودند، یعنی معتقدید که آن‌ها دچار نوعی التقاط بودند؟

بله البته نمی‌توان گفت التقاط اما به مباحث قرآنی مسلط نبودند و یکی از مشکلات نیز همین مسئله بود.

*امیرانتظام خائن و جاسوس آمریکا بود

نظرتان درباره امیرانتظام که از مسئولان برجسته دولت موقت بود و بازرگان نیز از او حمایت کامل داشت، چیست؟

 امیرانتظام خائن و جاسوس آمریکا بود.

*امام به خاطر روحیه ضدآمریکایی قهرمان ملت ایران بود

نظر امام (ره) درباره آمریکا چه بود؟

 امام کاملاً رویکرد ضدآمریکایی و ضدانگلیسی داشتند. مواضع امام بسیار دقیق بود. امام هرگز به دنبال این نبود که با آمریکا رابطه برقرار کنند و سایه آن‌ها را با تیر می‌زدند و به همین خاطر امام قهرمان ملت ایران شد. ایشان توانست شاه را سرنگون کند و اگر ایشان این‌گونه نبود من و امثال من مرید امام نمی‌شدیم. شهید باهنر، شهید رجایی، مهندس بازرگان و مرحوم سحابی نیز به امام ارادت داشتند.

یک سؤالی که از شما دارم درباره موضع شما نسبت به شخصیت‌های طراز انقلاب اسلامی است؛ همواره مطرح است که شما مواضعی جنجالی نسبت به افراد برجسته انقلاب ازجمله شهیدان چمران، رجایی و مطهری داشته‌اید و حتی نظراتی که درباره امام مطرح کرده‌اید این‌گونه بوده است، آ‌یا فکر نمی‌کنید نظرات این‌چنینی درباره شخصیت‌های اصلی انقلاب به‌نوعی کمک به اهداف دشمن است.

 مثلاً درباره چه کسی این‌گونه صحبت کرده‌ام؟

شما درباره شهید رجایی گفته بودید که او یک فرد ضد آخوندی بود که من او را به راه‌آوردم و از نهضت آزادی جدا کردم.

بله خب او یک دبیر بود.

بالاخره انقلاب اسلامی مبتنی بر یک جنبش مردمی بود که همه مردم و از همه اقشار در پیروزی آن نقش داشتند.

 بله اما اینکه فردی این‌چنینی بخواهد کشور را اداره کند درست نیست ایشان قبل از انقلاب یک مدرسه را اداره می‌کرد.

یا درباره امام موسی صدر نیز مواضع شما بسیار خاص است.

 آقای موسی صدر قبل از پیروزی انقلاب که من در لبنان حضور داشتم و انقلابیون دور من بودند نه دور او، با شاه رابطه خوبی داشت، ایشان می‌گفت که ما باید با مسیحیان متحد شویم و یک آخوند به کلیسا برود و یک کشیش نیز در مسجد پیش‌نماز شود. وقتی چنین حرفی را زد باید علیه او قیام می‌شد.

این حرف رویکردش تقریب ادیان و مذاهب مختلف و یکپارچه کردن جامعه چندتکه لبنان است.

ایشان باید به خاطر این حرف کشته می‌شد اما ما دیدیم که ارزشی ندارد هرچند قذافی او را کشت. قذافی به نهضت‌های انقلابی و ضد استعماری کمک می‌کرد اما هر چه امام موسی صدر اقدام می‌کرد به او کمک نکرد وقتی او را دعوت کردند او به آنجا رفت، من آنجا مراوده و از همه جزئیات اطلاع داشتم و درنهایت او را کشتند.

لبنان با اسرائیل درگیری داشت اما امام موسی صدر با این کار قصد داشتند که وحدت را به مردم لبنان بازگردانند تا بتوانند در مقابل یک دشمن واحد یعنی اسرائیل ایستادگی کنند و درنهایت این مسئله به تشکیل جنبش امل انجامید، خیلی از نزدیکان امام موسی صدر شمارا جزو کسانی می‌دانند که رابطه خوبی با قذافی داشته‌اید و این را یک اتهام علیه شما می‌دانند.

 قذافی یک مرد بزرگی بود و رابطه داشتن با او یک افتخار است. شما دیدید که چه کسانی قذافی را کشتند؛ همان نیروهای غربی و استعماری.

بالاخره مردم این دیکتاتور لیبی را نمی‌خواستند.

 دیکتاتور بود اما حالا که او را کشتند حکومت لیبی به چه وضعیتی دچار شده است.

اینکه در کشور لیبی آنارشیست حاکم شده است بحث دیگری است مردم لیبی قذافی را نمی‌خواستند.

مستکبران و مترفان اروپا و آمریکا همدست شدند و این کار را کردند. آقای صدر می‌خواست بگوید که قذافی بی‌دین است و او هم وی را کشت، شما اگر بودید چه‌کار می‌کردید.

شما نیز در کتاب‌های خود به سیاست‌های قذافی ازجمله حضور دختران جوان به‌عنوان مشاوران او انتقاد داشته‌اید.

 بله او می‌خواست زنان را نیز مسلح کند چون کشورش جمعیت کمی داشت و از این طریق می‌خواست مستکبران را سرنگون کند. اما روش غلطی بود.

نظر شما درباره آقای منتظری و قائم‌مقامی ایشان چه بود؟

مرحوم منتظری یک مرد بزرگی بود که در سراسر زندگی خود در پیدایش انقلاب مؤثر بوده است.

*به منتظری گفتم در موضوع مهدی هاشمی دخالت نکند

پس چرا مسیر خود را از انقلاب جداکردند؟ نظرتان درباره نقش باند مهدی هاشمی در بیت منتظری که باعث جدا شدن او از انقلاب شد چیست؟

ایشان آدم ساده‌ای بودند؛ من اتفاقاً درباره باند مهدی هاشمی با آقای منتظری صحبت کردم و به او گفتم شما درباره این‌ها اطلاعات ندارید و ممکن است آن‌ها کارهای پنهانی کرده باشند و شما بی‌خبر باشید، به او گفتم مبادا مداخله کنید.

یعنی به آقای منتظری توصیه کردید؟

بله دو بار خدمت ایشان رفتم و ایشان نیز به من ارادت زیادی داشت اما متأسفانه ایشان به توصیه‌های ما عمل نکرد.

یعنی آقای منتظری ساده‌لوحانه با این مسئله برخورد کردند؟

بله ایشان در این مسئله ساده‌لوحانه وارد شدند. آقای منتظری نسبت به مهدی هاشمی حسن نیت داشت وی نیز از کارهای خرابکارانه خود به آقای منتظری چیزی نمی‌گفت. ایشان هم که از غیب خبر نداشت.

* من خود را از قذافی مسلمان‌تر می‌دانستم

در خصوص بحث حضور و ورودتان به موضوع انتخابات که به تشویق حزب و جامعه مدرسین و مجموعه‌های دیگر دعوت‌شده بودید تا در این عرصه حضور پیدا کنید صحبت بفرمایید و بحثی که هنوز درباره کاندیداتوری شما مطرح می‌شود این است که آقای قذافی نیز به شما پیشنهاد کاندیداتوری برای انتخابات را کرده بود.

ابداً این‌گونه نیست. انتخابات یکی از امور داخلی کشورمان است. من خود را از قذافی مسلمان‌تر می‌دانستم.

مباحثی که درباره کناره‌گیری شما از انتخابات ریاست جمهوری پیش ‌آمد

من کناره‌گیری نکردم.

در انتخابات ثبت‌نام نکردید.

ریاست جمهوری ارزشی ندارد، ما باید کارهای کلان‌تری انجام دهیم و مسلمانان و انسان‌های آزاده را تکثیر و مستکبرین را از بین ببریم.

* موسوی از ابتدا هم با امام نبود

شما درباره شهید آیت و شهید دیالمه مبحثی را مطرح کردید که نسبت به میرحسین موسوی موضع تندی داشتند، دراین‌باره توضیح دهید.

 باید در ابتدا این نکته را بگویم که میرحسین موسوی از ابتدا هم با امام نبود. زمانی که حزب جمهوری اسلامی تأسیس شد، میرحسین موسوی هم وارد حزب شد.

چرا او به عضویت حزب درآمد؟

 حقیقت این است ما نمی‌دانستیم که چرا فردی مانند موسوی به حزب آمد و حتی چندین سال بعد متوجه شدم که موسوی با آقا خویشاوند است. 

آقای موسوی چگونه به عضویت حزب جمهوری درآمد؟ 

من از سال 1335 با آقای خامنه‌ای آشنا شدم. ایشان به معنای واقعی به دنبال جذب حداکثری بود تا به‌نوعی برای امام یارگیری کند و این از آشنایی کامل ایشان به فعالیت‌های حزبی حکایت داشت. ازاین‌رو موسوی هم به عضویت حزب جمهوری اسلامی درآمد. حزب جمهوری اسلامی با تأیید شخص امام خمینی (ره) تأسیس شد و حتی از ایشان کمک مالی دریافت می‌کرد برای همین مردم به آن چشم امید داشتند.

شما در جریان حزب جمهوری اسلامی از میرحسین موسوی حمایت کردید؟

ابداً این کار را انجام ندادم.

درباره آن بحث مجله‌ای که سرمقاله آقای پیمان را نوشته و چاپ کرده بودند.

موسوی پیرو پیمان بود و پیمان نیز مرد منحرفی بود و در نظر امام (ره) و مجتهدین یک‌شبه کمونیست و مارکسیست تلقی می‌شد.

*موسوی و کروبی بسیار پست‌تر از جبهه ملی‌ هستند

حزب می‌خواست با او برخورد کند اما شما موافق نبودید که با میرحسین برخورد شود و گفتید که خودش جبران اشتباه می‌کند و روایت شما این‌گونه بود که گفتید نگذارید او به سطل آشغال بیفتد. شما معتقد بودید که خطر موسوی و کروبی از ملی‌ مذهبی‌ها بیشتر است

بله همین‌طور است، حداقل نهضت آزادی‌ها دارای سابقه ضد سلطه‌طلبی بودند و در دوران شاه این روحیه خود را نشان دادند اما موسوی دقیقاً در جهت سلطه‌طلبی گام برداشت و مورد تشویق آمریکا و انگلیس قرار گرفت؛ به نظر من این آقایان بسیار پست‌تر از جبهه ملی‌ها هستند.

موسوی و کروبی تصور کردند می‌توانند جلوی ولایت‌فقیه بایستند درصورتی‌که نمی‌دانند ولی‌فقیه باوجود تمام دشمنی‌ها توانسته است ملت ایران را از پستی‌وبلندی‌ها عبور دهد.

*سران فتنه باید مجازات شوند

نظر شما درباره عملکرد میرحسین موسوی و کروبی در سال 88 چیست؟

من معتقدم این افراد نه‌تنها به‌نظام، ‌بلکه به آن 13 میلیون فردی که به آن‌ها رأی دادند هم ‌خیانت کردند، موسوی و کروبی باید عذرخواهی کنند چراکه آن‌ها از منافقین هم بی‌ارزش‌تر هستند. این آقایان باید در برابر تاریخ ایران پاسخگو باشند و مجازات شوند تا آیندگان بدانند چه شری از سر نظام دور شد؛ در دوران نخست‌وزیری موسوی، زمانی‌ که امام قطعنامه را پذیرفتند میرحسین با دادن استعفا مخفی شد.

*موسوی می‌خواست از خودش یک قهرمان بسازد

چرا استعفا داد؟

می‌خواست با این کار بگوید من موافق قطعنامه نبودم و از خودش در افکار عمومی قهرمان بسازد.

چرا شما از اواخر دهه 60 روزه سکوت گرفتید و دیگر وارد معادلات سیاسی نشدید؟

بعد از مجلس دوم من دیدم خیلی از کسانی که با آن‌ها همراه بوده‌ام یا شهید شده و یا فوت کرده‌اند. بنده هم تصمیم براین گرفتم تا با کارهای پژوهشی و فرهنگی در مسیر و اهداف اصلی انقلاب قدم بردارم.

درباره موضع شهید آیت و شهید دیالمه توضیح ندادید؟

در این باره زیاد گفته شده است و دیگر امروز برای همه آشکار شده که چرا آن شهدای بزرگوار موضع تندی نسبت به آقای موسوی داشتند.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار