پیامد صنعتی شدن، گسترش شهرنشینی به دنبال تحریک تقاضا برای نیروی کار ارزان از روستاها بود و نتیجه این جابجایی جمعیتی، افزایش جمعیت شهرها و کاهش جمعیت روستاها بوده است.
شهرها که آمادگی پذیرش این حجم از جمعیت را نداشتند و هنوز علم برنامهریزی شهری نیز ابداع نشده بود، دچار گرفتاریها و معضلات فراوانی شدند که با عنوان چالش حیات شهرنشینی تعریف میشود.
چالشهای حیات شهری طیف گستردهای را شامل میشود که محصول طبیعی، عدم تطابق امکانات شهری در برآورده کردن نیازهای شهرنشینان و جوامع روستایی تابع است چون عموما شهرها در تامین فضا و امکانات مورد نیاز شهروندان در محدودیت دائمی هستند که بخشی از این محدودیتها به قوانین و مقررات برمیگردد و به همین دلیل نیز چالش حیات شهری امری مستمر و فزاینده است.
از جمله چالشهای حیات شهری میتوان به بهداشت و سلامت، آموزش و پرورش، ورزش و نشاط اجتماعی، حمل و نقل، خدمات اداری، فضای سبز، محیط زیست، امنیت اجتماعی و ایمنی، تسهیلات و شریانهای حیاتی، بیمه اجتماعی و خدمات افراد کم توان اشاره کرد.
در این یادداشت به مقوله چالش حمل و نقل و آثار آن بر بهداشت جسمی و روانی شهروندان اشاره میشود.
حمل و نقل یکی از مهمترین نیازهای مدیریت شهری است که ارتباط شهروندان در درون کنشهای اجتماعی برقرار میکند و یکی از مهمترین ساختارهای کارآمدسازی زندگی شهری است یعنی بخشی از کارآمدی نظام شهری به توانایی سیستم حمل و نقل درون و برون شهری در تامین نیازهای شهروندان بستگی دارد.
در نگاه برنامهریزانه بلندمدت به این حوزه، تاکید بر کارآمدسازی حمل و نقل از طریق، توسعه و گسترش حمل و نقل عمومی خطوط واحد، قطارهای زیر زمینی، تاکسی سرویس، تراموا و سرویسهای عمومی اداری شده است.
شاید هماکنون یکی از دغدغههای شهروندان همین خیابانهای پر از خودرو و گرفتاری در پشت چراغهای قرمز، اتلاف وقت در مسیرهای تردد کسب و کار، پیدا نکردن پارکینگ و مصرف بالای بنزین و نبود اطمینان خاطر به دسترسی وسایل حمل و نقل عمومی و استفاده از خودروهای شخصی است.
معضل جدی، نبود چشم انداز امیدبخش برای حل این معضل در کلان شهری مانند ارومیه است که تنها وسیله حمل و نقل عمومی آن اتوبوسهای کم ظرفیت و مستهلک بخشی خصوصی و تاکسیهای پرجمعیت کم مسافر و خیابانهای مملو از خودروهای شخصی است.
هنوز هیچ برنامه عملیاتی برای احداث مترو، تراموا و اتوبوسهای سریعالسیر دیده نمیشود و معلوم نیست برنامه مدیریت شهری در کوتاه مدت و میان مدت برای حل این معضل چیست ؟
البته بیشک مسوولین تلاشهای خود را انجام میدهند اما حل چالشهای مدیریت شهری نیازمند برنامههای جامعهمحور و یا به عبارتی شهروندمحور است.
هیچ امری در حوزه شهری بدون مشارکت اجتماعی شهروندان با مسوولان شهری ممکن نمیشود و عدم مشارکت شهروندان در مدیریت امور شهری، موفقیت اجرایی برنامهها را تضمین میکند و برای افزایش مشارکت اجتماعی نیز باید فرهنگسازی جدی صورت بگیرد.
حوزه حمل و نقل نیز برای سرو سامان یافتن، نیازمند مشارکت اجتماعی شهروندان است اما برای رسیدن به این سطح از مشارکت، ابتدا باید مدیریت شهری زیرساختهای لازم را فراهم کند.
بخشی از این زیرساختها به تنوعبخشی به حمل و نقل عمومی و ایجاد مسیرهای سریعالسیر کمهزینهور خطوط مواصلاتی درون شهری است که شهروندان را به استفاده از این امکانات عمومی ترغیب میکند.
از سوی دیگر دقیق و به موقع بودن این خدمات و رعایت جدول زمانبندی مستمر و خدشهناپذیر، به افزایش کارآمدی این نوع نظام حمل و نقل و گرایش شهروندان به استفاده از آن کمک میکند.
بخش بعدی زیر ساختی، تامین راههای دوچرخهرو و پیاده رو و ایجاد ایمنی برای استفادهکنندگان از این مسیر است.
گام سوم زیر ساختی گسترش خدمات اداری الکترونیک و کاهش سفرهای درون شهری برای دریافت خدماتی است که میتوان از طریق دولت الکترونیک همراه انجام داد.
اگر این زیرساختها فراهم شود،گام بعدی معرفی، تبلیغ و تشویق شهروندان به استفاده از این زیرساختها است.
بیشک بحث فرهنگسازی نیازمند زیرساخت و صبر و حوصله برای همکاری با شهروندان است و در این زمینه سازمانهای مردمنهاد توسعهای و زیستمحیطی و آموزش و پرورش میتوانند نقش موثری را بازی بکنند.
بیتردید هر چه قدر ترافیک درون شهری کاهش یابد و از مصرف سوختهای فسیلی کاسته شود، آلودگی هوا و تراکم آلایندههای خطرناک در هوای استنشاقی شهروندان نیز کاسته خواهد شد.
از طرفی استفاده از وسایل نقلیه درون شهری مانند دوچرخه به توسعه نشاط و سلامتی جسمی و روانی و روحیه نشاط و امید در جامعه منجر خواهد شد.