گفت و گو با عقیل سیستانی؛ مجسمهساز و پژوهشگر فرش ، صنایع دستی و هنر های سنتی
میراث فرهنگی بیمهری کرد!
تاریخ هنر کرمان مدون نیست
متولد سال ۱۳۶۲بردسیرِ کرمان است. کارشناسی صنایع دستی از دانشکده هنر دانشگاه سیستان و بلوچستان دارد و هنر اسلامی را تا مقطع کارشناسی ارشد در دانشکده هنر دانشگاه کاشان دنبال کرده است. عقیل سیستانی علاوه بر مجسمهسازی که در آن سوابق نمایشگاه انفرادی و گروهی و ساخت مجسمههای شهری دارد، تدریس و پژوهش در دانشگاه را هم به صورت پیگیر دنبال میکند.
او سابقهی تدریس در دانشکده هنر زاهدان و دانشگاه خدمات جهانگردی استان کرمان را دارد و مسؤلیتهای اداری و سمتها سازمانی مختلفی را نیز آزموده است. به گفتهی خودش اما یکی از مهمترین تلاشهایش در عرصهی پژوهش در این چندسالهی اخیر تألیف "دایره المعارف دستبافتههای عشایری و روستایی استان کرمان از شهربابک تا رودبار جنوب” در دو جلد و همچنین تألیف "دایره المعارف دستبافتههای عشایری و روستایی منطقه سیرجان با تأکید بر گلیم شیریکی پیچ” و "دایره المعارف طرح و نقش فرش شهری باف استان کرمان”میباشد. تألیفاتی که هنوز پشت موانع ورق میخورند و چاپ و منتشر نشدهاند. با این همه او در سال ۹۳ رتبه پژوهشگربرتر در عرصه صنایع دستی و هنر های سنتی کل کشور را کسب کرده است. شما را به خواندن گفت و گو با او دعوت میکنم.
با توجه به اینکه رشتههای تحصیلی متعددی را خواندهای و فعالیتهای مختلفی هم داشتهای علاقهمندم از خودت بپرسم خودت را هنرمند چه رشتهای میدانی؟
خودم را مجسمه ساز میدانم و به نظرم مهمترین دلیل برای مجسمهساز شدنم، علاقهی شخصیام قبل از دانشگاه بودهاست. من قبل از دانشگاه هم به طراحی و هم به کار با گِل و چوب علاقهمند بودم و دانشگاه مسیر کار حرفه ای مرا هموار کرد و در آنجا این امکان را یافتم که با متریالها و اساتید مختلفی کار کنم.
با چه متریالی کار میکنی؟ چرا؟ سبک خاصی را در مجسه سازی دنبال میکنی؟ کارگاهی، دورهای چیزی گذراندهای؟
متریال اصلی من چوب و
فلز به صورت حرفه ای است، ولی با متریال های گِل، فایبرگلاس و سنگ تا حدودی متناسب با کارم بهره می برم؛ نمی توانم بگویم سبک خاصی را دنبال می کنم ولی ایده و بیان هر کارم تعیین کننده سبک و متریال آثارم است و ممکن است اثری رئال ـ طبیعت گرا ـ یا انتزاع یا مرحله ای بین از این دو سبک باشد. دوره های مجسمه سازی در دوران دانشگاه و قبل از آن، پیش اساتیدی از جمله منصور طبیب زاده و حمید رضا آویشی و عباس اکبری و… گذرانده ام و طراحی را پیش اساتیدی ازجمله احمد وکیلی، حسین ماهر، علیرضا جدی، احمد مرشدلو، علی بیگی پرست و …گذرانده ام.
تا آنجا که میدانم اکثر کارهای شهری تو در کرمان در جاده هفت باغ متمرکز است میخواهم در این باره برایمان توضیح دهی؟
تنها به این دلیل ساده که مسوولین پروژه هفت باغ ماهان یعنی آقایان مهدی سیاووشی و علیرضا دادگر ـ مدیر عامل و معاونت اجرایی شرکت عمران علوی ماهان به وجه تبلیغی مجسمه اهمیت میدادند و مسیر کار کردن با آنها نیز از هزارتوهای اداری و پیچ و خمهای بروکراسی نمیگذشت. از طرفی تمرکز خود من برای ارئهی پیشنهاد در آن مسیر به خاطر این بود که احساس میکردم مسیر هفت باغ به عنوان یک محورگردشگری و توریستی ملی پتانسیل بسیار بالایی دارد. این بود که طرحی پیشنهاد میدادم و پیشنهادم به سادگی عملی میشد. اولین کارم در سال ۸۷ المان دوچرخه سواری است که معرف مسیر رفت و برگشت باند دوچرخه سواری در هفت باغ است و بعدها مجسمه اسب ها به عنوان المان باشگاه های اسب سواری در آن مسیر و سپس مجسمه آزادی جلوی فلامینگو و مجسمه تولد جلوی دهکده پزشکان و … . خلاصه آنکه فرایند طرح تا اجرا صورت پیچیدهای نداشت .
آیا در مورد بقیهی هنرمندان هم همین طور بود؛ یعنی شرایط به گونهای بود که اگر هنرمند دیگری هم ایدهای داشت، بتواند ایدهاش را عملی کند؟
فکر می کنم بله، یعنی کار به شکل قراردادی و انحصاری نبود.
ظاهراً یکی از کارهای تو در اختیار موزه هنرهای معاصر صنعتی کرمان است، دوست دارم توضیحاتی دربارهی آن کار هم بدانم؟
اسم آن کار "فرار یوسف از هوس رانی زلیخا” است که در سمپوزیوم استانی سال ۸۸ در کانون هنر ساخته ام و به عنوان یکی از دو کار برگزیده سمپوریوم معرفی شد. این کار در واقع برگرفته از موضوع پایان نامه مقطع کارشناسی من بود که در آن "بررسی آفاق و تفکر معنوی در نگارگری ایرانی” را دنبال میکردم و در پی آن بودم که بین آن فعالیت تئوریک و بخش عملی هنرم پیوندی ایجاد کنم. در تاریخ نگارگری تصویر معروفی وجود دارد که فرار یوسف از دست زلیخا را در محیط کاخ به قلم کمال الدین بهزاد را نشان میدهد من با الهام از آن نگاره و به خاطر تصمیم تاریخیِ حضرت یوسف مجسمهای را با این عنوان ساختم.
چه شد سر از موزه هنرهای معاصر کرمان درآورد؟
در سمپوزیوم استانی ۸۸ همان طور که اشاره کردم کاری از شهریار رضایی و همین کار من برگزیده شد و شهرداری قرار شد آن کارها را بخرد. اما هیچ گاه این اتفاق نیافتاد تا اینکه در زمان مدیریت خانم عاقبتی در موزه این کار را به موزه اهدا کردم.
به غیر از کرمان در فضاهای شهری دیگری هم کار کردهای؟
چند کارم در شهرهای زاهدان و اطراف آن و تهران نصب شده و در خود دانشگاه زاهدان نیز ۱۱ کار از من وجود دارد.
الان در حوزه مجسمه سازی چه میکنی؟ برنامهای نداری؟
دارم برای یک نمایشگاه که قرار است در گالری "والی” در تهران اواخر اردیبهشت ماه برگزار شود اتود میزنم. البته این نمایشگاه قرار بود بهمن ماه سال گذشته برگزار شود که به دلیل مشغله پژوهشی ام فعلاً به اواخر اردیبهشت ماه سال آینده موکول شدهاست. همچنین در نیمه دوم این ماه در گالری بهشت کرمان وقت نمایشگاه داشتم که بهشت تعطیل و نمایشگاهم متأسفانه کنسل شد.
چرا در برگزاری نمایشگاه این همه تأخیر داشتی؟
به این دلیل که از حدود هشت سال قبل بخش عمدهای از فعالیت من به سمت کارهای علمی، پژوهشی و فعالیتهایی از این دست رفتهاست.
چه شد که این تغییر رویکرد صورت گرفت؟
من تقریباً از اواخر سالهای تحصیلم در دوره کارشناسی در سمت مسؤل کلیه کارگاههای دانشکده هنر دانشگاه زاهدان شروع به فعالیت کردم و هم زمان تدریس هم میکردم. از سال ۸۷ به کرمان آمدم و در معاونت صنایع دستی و هنر های سنتی سازمان میراث فرهنگی مشغول به کار شدم و از همان وقت تا کنون در دانشگاه میراث کرمان نیز شروع به تدریس کردم. آنجا بود که دیدم کرمان در حوزهی هنر و علی الخصوص در حوزهی هنرهای سنتی همانند فرش که از مقولهی میراث فرهنگیِ گذشته ی ما به شمار میروند بسیار بکر میباشد. علاوه بر آن دربارهی آنها هیچ اطلاعات مستند و مدونی وجود ندارد. خلاصه اینکه از همان سالها پیگیر پژوهش در این حوزه شدهام.
میدانم که پژوهشهایتان اغلب در حوزهی فرش و دستبافته های عشایری و روستایی متمرکز است. چرا فرش؟
سال ۸۷ و ۸۸ دو نمایشگاه سراسری پیاپی از دستبافتههای داری در باغ هرندی برگزار کردیم و همچنین همایش هنر های از یاد رفته بعد از آن و در سال ۸۷ برای ساخت فیلمی مستند که آقای اینانلو در دست تهیه داشت پنج هزار متر فرش و گلیم دستباف در کلوتهای شهداد پهن شد. پهن کردن ۵۰۰۰ متر فرش کرمان در آن منطقه اتفاق مهمیبود و من چون در برگزاری آن نمایشگاهها مسؤلیتی داشتم به این مساله پی بردم که متأسفانه ما هیچ شناسنامهای برای این پیشینهی عظیم نداریم. از همان موقع این دغدغه و انگیزه را پیدا کردم که فرش کرمان را در اشل جهانی ثبت و مستند کنم.
توجه کنید که ما چه در عرصهی فرش شهری ـ با نقشه ـ و چه در حوزهی دستبافته های عشایری و روستایی ـ ذهنی باف ـ هیچ اطلاعات و تاریخچهی مدون و مستندی نداریم. اصلاً نمیدانیم در دهههای گذشته چه مقدار فرش و چه طرح و نقش هایی از کرمان به مناطق مختلف جهان صادر شدهاست. بنابراین اگر در همین حال حاضر هرکدام از کشورهای اطراف ما که فرشهای ما به آنجا صادر شده مانند چین، پاکستان، نپال و… از روی یکی از فرشهای ما کپی کند و تولید کند ما هیچ منبع مستندی نداریم که ثابت کنیم این طرح و فرش از آن ماست. با این دغدغه ۸ سال مستمر است که تحقیق و پژوهش میکنم.
به اختصار بفرمایید چه کردهاید؟
بحث تخصصی آن مفصل است و فرصتی دیگر میطلبد اما اجمالاً بگویم که تاریخچهی فرش کرمان را در دو حوزهی شهری و عشایری ـ روستایی جمع آوری و مستند کردهام. نمی خواهم از خودم تعریف کنم من وظیفهای را که احساس میکردهام انجام دادهام و اکنون قصدم از بیان آنچه میگویم طرح یک سری واقعیتهاست . قبل از شروع تحقیق شنیدهبودم که گسترهی طراحی و نقشهای فرش کرمان بسیار وسیع است و اکنون بعد از انجام این همه تحقیق و پژوهش این را باور دارم که کرمان مرکز بهترین و متنوع ترین طرح ونقش های فرش جهان است ولی متأسفانه مستند و مکتوب نشده است ماحصل این باور ۵ جلد کتاب مصور و مکتوب است که فراهم کردهام اما متأسفانه مرا در کرمان کمتر از تهران میشناسند. سال گذشته من به همراه دکتر عباس اکبری و خانم دکتر طلایه رویایی عنوان سه نفر پژوهشگر برترعرصه صنایع دستی و هنر های سنتی کل کشور معرفی شدیم اما در خود استان بازتاب که نداشتهاست هیچ؛ بیمهریهای زیادی هم دیدهام.
چرا؟ مگر مانعی برای انتشار یا ثبت تحقیقاتتان وجود دارد؟
ببینید ۷۰۰ صفحه پژوهش علمی، مستند و مصور دربارهی تاریخچه دستبافته های عشایری و روستایی استان کرمان از شهربابک تا رودبار جنوب به غیر از کتب دو مجلدی دایره المعارف طرح و نقش فرش شهری باف استان کرمان مدون شده و در انتظار چاپ است و کتاب ۴۰۰ صفحه ای دربارهی دستبافته های عشایری و روستایی گلیم شیریکی پیچ منطقه سیرجان که قرار بود همراه با برگزاری همایشی در آبان ماه گذشته در سیرجان چاپ و رونمایی شود. اما نشد. این همایش قرار بود با کیفیت و سطح ملی وبسیار بالا برگزار شود که آن هم مقدور نشد و در شکلی بسیار تقلیل یافته در محل نمایشگاه دائمی کرمان برگزار شد. اینها همه در حالی بود که برای چاپ و انتشار این کتابها با سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی قول و قرار گذاشتهشده بود.
هر سه این کتاب ها از پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری کل کشور که یک مرکز معتبر علمی در این زمینه است تاییدی علمی گرفتهاند و در تعلیق یه ساله به سر می برند.
چرا به قول و قرارها عمل نشد؟
طبق روال مملکت ما به دلیل تغییر مدیریت در معاونت صنایع دستی و هنر های سنتی و معاونت توسعه اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری استان کرمان در آبان ماه گذشته ظاهراً رویکرد و اهمیت میراث به برنامهها عوض شده و کارهای منم هم معوق ماندهاست.
به نظر شما چرا تغییر برنامهها و پشت گوش انداختن تعهدات در مملکت ما به قول شما به روال معمول تبدیل شدهاست؟
به نظرم دو دلیل وجود دارد. یکی اینکه ما در هیچ کدام از ادارات و سازمانهایمان برنامه و سیاست مدونی حداقل پنج ساله نداریم که کارشناسانه تدوین شدهباشد و تغییر مدیریت به برنامهها آسیبی نزند، هر مدیر بر اساس سلیقه اش تصمیم و زمام دار امور می شود و دوم اینکه برای انتخاب مدیر شایسته سالاری و تخصص حاکم نیست.
رضا شمسی - نشریه فردای کرمان