غلامرضا اعوانی در جمع خبرنگاران در سالن جلسات مرات، اظهار کرد: فلسفه در واقع به معنای عشق به حکمت است و این در حالی است که فلسفه به معنای جدید آن از حکمت فاصله گرفته است و از همین منظر فلسفه جدید دوستدار حکمت نیست.
وی، با بیان اینکه کمتر کسی در عالم فلسفه کوشیده بین فلسفه قدیم و جدید پیوند ایجاد کند، افزود: این در حالی است که وقتی فلسفه یونان با فلسفه اسلامی پیوند خورد شاهد ظهر فیلسوفان بزرگی همچون ابن سینا بودیم که دستاوردهای بزرگی به همراه داشت.
وی با بیان اینکه ابن سینا نوعی از حکمت مشرقیه را بنا کرد، تصریح کرد: بوعلی کتابی در همین ارتباط و در حکمت شرقیه دارد.
این چهره ماندگار،با بیان این که علوم امروزی از حکمت الهی فاصله گرفتهاند،خاطرنشان کرد: متاسفانه امروزه علوم کمتر در پی فهم حقیقت هستند و لذا عموما به پدیدار و ظواهر میپردازند.
وی با اذعان به اینکه فلسفه به مثابه عشق به حکمت در واقع علمی است که در جستوجوی حقیقت محض است، اظهار کرد: علوم قدیمه، عموما با علم الهی و متافیزیک و علم مطلق پیوند داشتهاند.
علم اگر با حکمت توام نباشد، ویرانی به بار میآورد
این استاد فلسفه با بیان اینکه خداوند دین را به عنوان حکمت اعلام فرموده، افزود: امروزه بسیاری جریانهای دینی خلاف حکمت هستند .
دعوانی، با بیان اینکه امروزه بسیاری از علوم دینی و غیردینی از حکمت بریدند، تصریح کرد: علم اگر با حکمت توام نباشد، ویرانی به بار میآورد. لذا علم باید در نهایت به علم الهی منتهی شود.
علم بدون حکمت، "تیغ به دست زنگی مست" دادن است
وی، با اذعان به اینکه علم بدون حکمت، "تیغ به دست زنگی مست" دادن است، افزود: علوم قدیم همراه با حکمت بودند از این رو ادبیات، فلسفه، هنر، معماری و... همه و همه همراه با حکمت بودهاند، فلذا مثنوی مولانا همه حکمت است، ملاصدرا همه حکمت است، معماری مساجد اصفهان یا مسجد امام سمنان، حکمت است حتی تاریخ طبری یا ابن خلدون نوعی از حکمت با خود دارد.
وی با بیان اینکه بیان حکمت از طریق معماری سختتر است، گفت: با این همه در معماری قدیم، حکمت به فراوانی دیده میشود.
فلسفه غرب در دوران رنسانس از حکمت جدا شد
اعوانی،با اشاره به تغییرات در فرهنگ اروپایی و عصر روشنگری، گفت: متاسفانه در دوران رنسانس فلسفه غرب از حکمت جدا شد.
این چهره ماندگار،با بیان اینکه در گذشته در حوزههای ما، فلسفه خوانده میشده است، بیان کرد: در واقع هر جایی که مرکز تمدن و فرهنگ بوده، فلسفه نیز حضوری قوی داشته است هچنانکه در زمان فتحعلیشاه و بعد از پایتخت شدن تهران، شاه از ملاعلی نوری میخواهد که بیاید و در تهران فلسفه تدریس کند.
وی ادامه داد: البته ملاعلی نوری چون 400شاگرد در اصفهان داشت، یکی از شاگردانش را فرستاد تا در تهران، درس فلسفه بیان شود.
وی با بیان اینکه بعد از شکلگیری دانشگاه به شکل امروزی اش، فلسفه به معنای قدیم آن مهجور ماند، اضافه کرد: با شکلگیری دانشگاهها، سیستم تغییر کرد و لذا کسانی که فلسفه خواندند عموما فلسفه غرب را خواندند و فلسفه به معنای جدید آن نیز از حکمت فاصله گرفت.