اندر ادب دکتر کیوان لطفی در نقد گفته هایم!
کد خبر: ۱۱۹۸۸۲
تاریخ انتشار: ۰۶ آبان ۱۳۹۴ - ۲۲:۴۶ 28 October 2015
دیشب به دعوت شهردار محترم اهواز و در محضر استادان و صاحب نظران رشته های مختلف علوم انسانی در نشستی هم اندیشانه و شاید همدلانه پیرامون «چگونگی، بایسته ها و ظرفیت های برند سازی فرهنگی و اجتماعی در شهر اهواز» افتخار شاگردی تعدادی از این برجسته گان خوزستان پر افتخارم را پیدا کردم. من در اینگونه جلسه ها که یک سر آن سازمان های عمومی و دولتی با یک سر و هزار سودا هستند؛ بیش از محتوای، دچار تبِ روش و متدلوژی می شوم. که جلسه تا چه حد جدی و مهم است؟ مقام های عالی رتبه سازمان چه اهداف اعلامی و اظهاری و اخفائی از برگزاری این جلسه ها دارند؟ آیا صورتجلسه نوشته می شود؟ نظرات به دقت نگارش می یابد؟ مصوبه ها پیگیری می گردد؟ مصوبه هایی که قابلیت اجرایی یا پژوهشی دارند به مرحله ی بعدی عبور می کنند؟ پژوهشگران و مجریان این حرفها را می خوانند؟ و از این دست مسائل پیش پا افتاده که دیری است گریبان کارایی و اثربخشی جلسه های ما را گرفته اند ! از بس جلسه ی بی حاصل رفتم، و آب در هاون کوبیدم، عصای حزم و احتیاط به دست عقل سپردم! گرچه در این جلسه هم در اوان و هم پایان، شهردار محترم از نیت های نیک خود و همکارانش برای شهر اهواز گفت و آرامشی پدیدار گشت که انشالله این نشست های هم اندیشی، به بار نشیند و ثمره ی آن به کام شهروندان اهوازی شیرین آید.

من در این جلسه، شهر را به مثابه یک موجود زنده و نه صرف فضای کالبدی بی روح و معنا معرفی کردم که دارای شخصیت و هویت است و در طول تاریخ و عرض جغرافیا تجربه ی زیسته دارد. و به این جهت شهر، مملو از برندها تاریخی و طبیعی است. و با اجازه سعدی علیه الرحمه افزودم که:

تا شهر سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد

شهرها هم مثل آدمها با همدیگر سخن می گویند و رقابت می کنند و حسد می ورزند و از سر و کول هم بالا می روند و غیره! و برای برند سازی باید DNA شهر را که همان تاریخ و جغرافیای آن است، شناخت و بر مبنای آن برند سازی کرد. البته شکی نیست که برند سازی برای جذب منابع و سرمایه گذاری و جذب توریست و رونق کسب و کار و اقتصاد و شأن و منزلت و احترام و در نهایت بهبود کیفیت زندگی شهروندان به کار می آید.

پس از آن، مدل 8 مرحله ای را برای اجراء و نهادینه کردن برند کلان شهر اهواز پیشنهاد دادم.

اما همه ی این مقدمه را برای گزارش خبری جلسه ننوشتم که روابط عمومی شهرداری به تفصیل خواهد گفت. این مقال را به دوش کشیدم تا از ادب نقد و نقادی یکی از فرهیختگان دیارم تشکر کنم. آری دکتر کیوان لطفی دانش آموخته ی رشته ارتباطات؛ همو که در اجراهای زیبایش شناختیم و در نوشته های فشرده و نغزش یافتیم. او در نقد گفته هایم از مانوئل کاستلز وام گرفت که: «شهر موجود زنده نیست و این «فضای جریان ها» است که شهر را در بر گرفته است.» دکتر لطفی با همان خضوع علمی و اخلاقی حرمت را پاس داشت که این اختلاف نظر ناشی از دو آوردگاه دانش جامعه شناسی و دانش ارتباطات است. و من اولا: چقدر به این عظمتی که در نگاه اوست بالیدم[1] ؟ و حسرت خوردم که اگر همه ی اختلاف نظرها و سلیقه ها و پنداشت ها و برداشت های همدیگر را اینگونه مودبانه و بر مبنای نظریه ها بگوییم و بنویسیم و حل کنیم چقدر حالمان خوب می شود؟! و ثانیا: دیشب وادارم کرد که کتاب ها و مجله های علمی ام را ورق بزنم که مگر کاستلز چه گفته؟ و من چه زاویه ای با او دارم؟ و حق با کیست؟!

 و این هم نتیجه یک نقد منصفانه است که انسان را به جلو می کشاند:

کاستلز در مورد الگوی رابطه ی فرهنگ و طبیعت می نویسد: «اولین الگوی رابطه ی طبیعت و فرهنگ در طول یک قرن، با برتری طبیعت بر فرهنگ مشخص می شد. الگوی دوم که در آغاز عصر جدید شروع شد و با انقلاب صنعتی و غلبه خردورزی در ارتباط بود، مبتنی بر غلبه فرهنگ بر طبیعت بود. اکنون وارد مرحله ای شده ایم که فرهنگ به اندازه ای بر طبیعت تسلط یافته که طبیعت مجدداً، به طور مصنوعی احیاء گردیده است و به عنوان یکی از صورت های فرهنگی محافظت می شود» (کاستلز، 1977)

منظور کاستلز را می توان در این نکته دانست که همگام با گسترش فن آوری اطلاعات و ارتباطات و تکامل تاریخی عصر حاضر است که اطلاعات، جزء اساسی سازمان اجتماعی، خاصه در ساختار شهری به شمار می رود و با آغاز عصر جدید در چهارچوب جامعه ای شبکه ای به خود مختاری فرهنگ در مقابل پایه های مادی وجود ما، منتهی می شود.

کاستلز بر خلاف اکثر نظریه های اجتماعی کلاسیک که فرض را بر تسلط زمان بر مکان می گذارند، این فرضیه را مطرح می کند که مکان، زمان را در جامعه ی شبکه ای سازمان می دهد. (کاستلز،1380: 440) به موجب این نظریه تحت تأثیر «پارادایم فن آوری اطلاعات» و شکل ها و فرآیند های اجتماعی متأثر از آن «فضای جریان ها» شکل می گیرد که منطق جدیدی دارد.


«فضای جریان ها، سازماندهی مادی و عملکردهای اجتماعی است که دارای اشتراک زمانی هستند و از طریق جریان ها عمل می کنند.» (همان)

البته اکنون کاستلز با نقد نظریه های پیشین خود «فضای جریان ها» را در مقابل فضای مکان ها قرار نمی دهد و با طرح مفاهیمی چون «مردمی شدن فضای جریان ها» از وجود هم زمانی «فضای جریان ها» و «فضای مکان ها» سخن می گوید که هر دو می توانند بیانگر منافع اجتماعی متعارضی باشند. اما الزاماً وجه تمایز آنها نخبگان و عامه نیستند. به این ترتیب در اندیشه کاستلز از آنجا که فرهنگ ها بر فرآیند های ارتباطی و همه ی اشکال ارتباط بر مبنای تولید و مصرف نشانه ها استوارند، هیچگونه جدایی بین واقعیت و نمایش نمادین وجود ندارد و ویژگی مهم جامعه ی شبکه ای نه القای واقعیت مجازی بلکه ایجاد مجاز واقعی است.(همان: 431)

در اوایل دهه 1970 در مقابل بوم‌ شناسی شهری دیدگاه نظری جدیدی به ‌نام اقتصاد سیاسی پدیدار شد. پیدایش این دیدگاه تا حدودی به دلیل وجود نقاط ضعف در مدل بوم ‌شناسی شهری و نیز وجود شرایط خاص اجتماعی در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 بود. یعنی دوره ‌ای که در آمریکا و اروپا آشوب بود و در نتیجه دیدگاه انتقادی نسبت به جامعه پدیدار شد. در این دوران این فرضیه سنتی که جغرافیا و فن‌آوری عامل اصلی تعیین‌ کننده شکل زندگی شهری ‌اند مورد نقد قرار گرفت.(شارع پور، 1389: 171)نظریه‌ های جدیدتر درباره شهرنشینی بر این نکته پافشاری کرده ‌اند که شهرنشینی فرآیند مستقل و خودمختاری نیست بلکه باید در ارتباط با الگو های عمده تغییر سیاسی و اقتصادی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. دو تن از برجسته‌ ترین صاحبان این نظریه ‌ها، دیوید هاروی و مانوئل کاستلز هستند.(گیدنز، 1386: 835)

الف) دیوید هاروی: وی بر آن است که شهر در نهایت حاصل نوعی نابرابری در توزیع درآمدهاست. شهرها در تحول خود گرایشی ناگزیر به سوی ایجاد خشونت و تعارض درون خود دارند. این تعارض در آن واحد هم به دلیل نابرابری میان اقشار اجتماعی به وجود می‌آید و هم به دلیل نابرابری میان مناطق مختلف زیستی در اثر توسعه و توزیع نابرابر ثروت در آن ‌ها. راه چاره به‌عقیده هاروی تنها در ایجاد عدالت اجتماعی در شهرها از طریق تبیین و اجرای برنامه‌ های توسعه ‌ای و توزیع عقلانی و منطقی ثروت است.(فکوهی، 1383: 219) تحلیل هاروی نشان می‌دهد که نمی‌توان محیط فیزیکی یا ساختمان شده را صرفاً حاصل یک عصر محسوب کرد بلکه به طور دقیق ‌تر نتیجه تلاش گروه‌ های خاص اجتماعی برای سلطه فرهنگی و قدرت سیاسی و اجتماعی است. محیط فیزیکی میدانی برای رقابت و مبارزه است.(ساوج و وارد، 1387: 175)

ب) مانوئل کاستلز: وی همچون هاروی بر این نکته تاکید می‌ کند که شکل فضایی و مکانی یک جامعه پیوند تنگاتنگی با مکانیسم ‌های کلی توسعه آن جامعه دارد و محیط ‌های شهری مظهر تجلیات نمادین و فضایی نیروهای اجتماعی وسیع‌تری هستند. کاستلز برخلاف جامعه‌شناسان مکتب شیکاگو شهر را جایگاه مشخص (مستقل) و جداگانه ‌ای نمی‌داند، بلکه آن را بخش تفکیک‌ ناپذیر فرآیند های هدف جمعی تلقی می‌ کند که به نوبه ی خود جزء جنبه ‌های ذاتی سرمایه‌داری صنعتی ‌اند. هم هاروی و هم کاستلز هر دو تاکید دارند که شهرها محیط‌ هایی سراپا مصنوعی ‌اند که به دست مردم بر ساخته می ‌شوند.(گیدنز: 837-836)

نتیجه:

شهر تجلی فضای نظام های اقتصادی – اجتماعی و کالبدی حاکم بر شهروندانش است. این نظام ها، مناسباتی دیالکتیکی بین شکل و عملکرد شهر برقرار می کنند و موجب پویایی مستمر شهر می شوند. فضای شهری که در رابطه ظرف و مظروف با مردم و در بستر کالبدی – طبیعی خود قرار دارد. به مثابه موجود زنده ای است که هویت و شخصیت مستقلی ایفا می کند.

این نگاه در مقابل مدرنیسم و مکتب شیکاگو است که به انسان شهر نشین به عنوان یک موجود بیولوژیک می نگریستند و عملکردهای وی را در چهار مقوله ی «سکونت، کار، رفت و آمد و اوقات فراغت» مورد بررسی قرار می دادند. آنچه که از این مکتب برمی آید، این است که مفاهیمی چون موقعیت، مکان، فرهنگ و سنت در آن مفهومی ندارند و هواداران آن، کار را به جایی می رسانند که پرچمدارشان –لوکوربوزیه – می گوید «خانه ماشینی است برای زیستن»(جمالی، 1378: 91)

بنابر این، گفته ی من در جلسه دیشب، زاویه ی جدی از باب تقدم فرهنگ بر مکان و رابطه ی انسان و شهر با کاستلز ندارد. گو اینکه حضور پویای انسان ها در شهر همانند خون و رگ های حامل آن در بدن، حیات یک موجود زنده را تضمین می کنند.

اهواز – لفته منصوری

منابع و مآخذ:

جمالی، فیروز، حیدری چیانه، رحیم (1378) بحثی در باره شهرسازی پست مدرن، تبریز: نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی.

ساوج، مایک و وارد، آلن (1387) جامعه‌شناسی شهری. ابوالقاسم پوررضا، تهران: سمت.

 شارع‌پور، محمود (1389) جامعه‌شناسی شهری. تهران: سمت، چاپ دوم.

 فکوهی، ناصر(1383) انسان‌شناسی شهری. تهران: نی.

کاستلز، مانوئل (1380) عصر اطلاعات: اقتصاد، جامعه و فرهنگ؛ ظهور جامعه شبکه ای ج 1 ، ترجمه احد علیقلیان و افشین خاکباز. تهران: طرح نو.

گیدنز، آنتونی (1386) جامعه‌شناسی. حسن چاوشیان، تهران: نی.

Castells, Manuel (1977) the Urban Question, Cambridge, Mass, MIT press.


[1]) آندره ژید، نویسنده ی فرانسوی و برنده جایزه نوبل سال۱۹۴۷ در ادبیات: «بکوش تا عظمت در نگاهت باشد، نه در آن‌چه می‌نگری.»
منبع: تابناک
برچسب ها: لفته منصوری
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
سعید
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۵۶ - ۱۳۹۴/۰۸/۱۲
لطفا بفرمائید در بازنشر اطلاعات پدیده کپی کردن مضموم است و اگر در جامعهشناسی شهری تخصص نداریم خودمان را بیخود صاحبنظر ندانیم.
اشکال آن جلسه هم این بود که به جای جامعه شناس و متخصص اساتید محترمی حضور داشتند که تخصص نداشتند. و اگر لطفی کلامی با ربط در آن جلسه زد علت این بود که چند واحدی جامعه شناسی و ارتباطات گذرانده بود.
شباب
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۱:۳۰ - ۱۳۹۴/۰۸/۱۳
به نام خدا
با سلام و دعای خیر
جامعه شناسی شهری به تنهایی آیا می تواند گره گشا و پاسخ دهنده همه نیازها باشد که حضور دیگران را منع کنیم؟شهر و جامعه با همه سطوح و ارکانش قطعا مجموعه ای از تخصص ها را لازم دارد.متاسفانه چنین افکاری است که در خیلی از جاها عدم موفقیت را شاهد هستیم.شما یه خیابان ساده را در نظر بگیرید که قرار است آن را آسفالت کنیم.خوب به چه تخصص هایی نیاز داریم؟اگر همین را جواب بدهید خواهید دید که چرا هنوز به جایی که باید برسیم نرسیده ایم.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار