کد خبر: ۱۶۰۹۱۱
تاریخ انتشار: ۲۰ دی ۱۳۹۴ - ۰۸:۱۸ 10 January 2016

در دنیای امروز وفاق سیاسی به عنوان یک اصل متعارف و نهادینه شده از سوی احزاب و گروه های سیاسی پذیرفته شده است.

وفاق سیاسی سازش با دولت و سیاست های حکومت نیست. بلکه وفاق سیاسی به معنای زندگی سیاسی در چارچوبی است که تمامی اعضا و گروه ها با هم برابر و از تمامیت حقوق سیاسی برخوردارند.

البته در کشور ما متأسفانه وفاق سیاسی را به سازش با سیاست های دولت تقلیل داده اند طوری که یک شکاف متقاطع سیاسی را به وضوح می بینیم یعنی در کوتاه مدت به یک اجماع می رسند تا در یک فرصت خیز سیاسی را بردارند و تمامیت خواه شوند.

و در برخی از رویکردها وفاق را با مشروعیت مترادف می دانند و مشروعیت یا وفاق را یکی از عوامل اصلی ثبات سیاسی می دانند.

برخلاف جامعه سنتی که بیشترین میزان تشابهات را دارد، جامعه مدرن براساس تفاوت ها استوار است با گسترش شهرنشینی و با شکل گیری احزاب و گروه ها در شهر شمار تعارضات و شکاف های فکری، فرهنگی و همچنین قومی که ما همیشه حتی در طول تاریخ با این مسئله مواجه بودیم و همچنین وجود طبقات مختلف ، نیازمند مهارت سیاسی بیشتر برای وفاق سیاسی است.

برای رسیدن به وفاق باید حقوق اولیه را شناخت و به این حقوق پایبند بود. اعم از اعتقاد به برابری، اعتقاد به تنوع آزادی های سیاسی، اعتقاد به برابری حقوق اقوام، اعتقاد به برابری استفاده از فرصت ها، اعتقاد به برابری توزیع قدرت، اعتقاد به برابری استفاده از منافع و ... توجه به این اصول وفاق سیاسی را تسهیل و خشونت را به حداقل میزان خود کاهش می دهد.

دکتر بشیریه معتقد است: «حصول وفاق و اجماع نسبی مشروط به سه شرط است: اولاً قوانین، قواعد و هنجارهای مستقر و رایج مورد قبول عموم گروه های اجتماعی و یا گروه های فعال اجتماعی سیاسی باشد؛ ثانیاً نهادهای مجری آن قوانین و هنجارها مورد قبول همان گروه باشد؛ ثالثاً احساس هویت و وحدت در بین گروه های مذکور از حیث پذیرش آن قواعد و نهادهای گسترش یابد. بنابراین اجماع و وفاق دارای سه چهره اصلی است: یکی حقوقی که به ساختار قواعد مربوط می شود؛ دوم سیاسی که به نهادهای مستقر ارتباط دارد و سوم فرهنگی که به احساسات هویت و یگانگی مربوط می شود».

اهمیت اجماع و وفاق سیاسی در این است که چالش ها و شکاف ها را ترسیم می کند شکاف های اجتماعی سیاسی موجب تجزیه جمعیت و تکوین گروه بندی های منفعتی، عقیدتی ، قومی و یک جانبه نگری می شود. و این مهم ترین چالش است که جامعه را به سوی شکاف متقاطع سیاسی می کشاند.

شاید گروه های منفعت طلب بتوانند در کوتاه مدت به خواسته ها و مطالبات خود برسند ولی در درازمدت قطعا با مشکلات سیاسی متعارف و شکاف متقاطع مواجه می شوند و نتیجه آن بروز شکاف های مذهبی، قومی، فرقه ای، نژادی، زبانی و سیاسی می شود.

از مهم ترین شاخص هایی که در جامعه ما گروه های سیاسی نمی توانند به وفاق سیاسی دست یابند اصلاحات از بالا در طول تاریخ بوده است. نخبگان جامعه مثل امیرکبیر در صدد آن بودند که تغییر را از بالا به پایین و به صورت آمرانه انجام دهند قبل از امیرکبیر و بعد از آن حتی پس از انقلاب 57 نیز می بینیم که برخی نخبگان سیاسی در مقابل خواسته های طبقه متوسط جامعه ایستاده اند و همان اهداف مورد تایید خود را عرضه نموده اند. اگر به زبان جامعه شناسی بگویم این همان پاتریمونیالیسم (پدر سالاری) است که حتی در ذهن نخبگان جامعه نیز نهادینه شده است. وفاق سیاسی با آمریت شکل نمی گیرد بلکه براساس تکثرگرایی و احترام متقابل اتفاق می افتد.

به طور کلی موقعی که از وفاق یا اجماع سخن می گوییم یعنی اجماع اشتراک در عقاید، باورها، ارزش ها و هنجارها میان گروه های مختلف که در یک نظام اجتماعی کل زندگی می کنند برای اینکه منازعات سیاسی کاهش یابد و برای اینکه به یک آرامش و ثبات سیاسی دست یابیم لاجرم به وفاق سیاسی نیازمندیم.

و این وفاق سیاسی میان گروه ها و نخبگان سیاسی براساس قواعد و قوانین می باشد در منظر دوم توافق سیاسی و قوانین گروه ها و طبقه حاکم براساس قواعد و قوانین می باشد. و در نتیجه تمامی این توافقات نسبی براساس ارزش و هنجارهای اساسی متعهدانه می باشد. هر چه احزاب و گروه ها به تعهدات خود پایبند باشد شدت وفاق سیاسی نیز مثبت و پایدار می شود.


منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار