امروزه تقریباً جایی نیست که ردپایی از حضور یا دستاندازی امریکا در آن مشاهده نشود و این زیادهخواهی دولت واشنگتن را در آینده در مدیریت این مناطق با مشکل مواجه خواهد نمود.
به گزارش تابناک همدان ؛ بیتردید امریکا توقفی طولانی در غرب آسیا داشته است و باید تغییری اساسی در راهبردهای کلان خود نسبت به این خطّه اتخاذ نماید اما خروج همیشگی آن تقریباً محال است چراکه منافع ملی این کشور با رخدادهای این منطقه درهمتنیده، لیکن کمرنگ نمودن حضور عملیتر مینماید.
ایالاتمتحده در دوراهی انتخاب قرارگرفته؛ از یکسو میداند که این توقف هزینههای آن را افزایش خواهد داد و از سوی دیگر به معنای قدرت گیری چین در شرق آسیا است فلذا ناگزیر به جنگ در دو حوزه یکی با ابزار نظامی و دیگری با اقتصاد و سیاست میباشد.
به گمان برخی، کنار آمدن با ایران و توافق در مذاکرات هستهای را میتوان بهعنوان یکی از اولین نشانههای میل به خروج یا کاهش حضور امریکا در منطقه تحلیل نمود.
معالوصف، شاید در آینده شاهد پیاده شدن نیروهای امریکایی در خاورمیانه همانند افغانستان نباشیم.
آنها میل به بازگشتی دارند که بهمنزله پیروزی روسیه در این خطّه برداشت نشود و تلاش میکنند علاجی دائمی برای این منطقه داشته باشند و شاید تا زمان پیریزی راهبرد بلندمدت؛ وضعیت مطلوب موردنظر آنها، جنگهای فرسایشی و حمایت مستشاری از اقدامات متحدان خود باشد؛ بهشرطی که نتیجه آن به بازگشت تروریستها به کشور خود یا به امریکا منجر نشود لذا به نظر میرسد در این شرایط، تهدید به ارسال نیرو به سوریه یک بلوف سیاسی است.
کاهش حضور امریکا و تبعات ناشی از آن بهویژه برای عربستان:
فارغ از قدرتیابی ایران؛ کاهش حضور امریکا در خاورمیانه بهویژه در بحران سوریه تبعاتی برای عربستان و متحدان آن خواهد داشت که لاجرم به تغییر موازنه قدرت و شکلگیری پیمانها و اتحادهای منطقهای جدید خواهد انجامید که در این میان همکاری ریاض و آنکارا و نیز حرکت چراغ خاموش رژیم صهیونیستی در کنار این دو مهمترین آن به شمار میرود.
ماجراجویی امریکا در خاورمیانه، دامن عربستان در جنگی فرسایشی و از سوی دیگر اروپا را در بحران آوارگان و نیز هراسی ابدی ناشی از بازگشت تروریستها قرار خواهد داد که گویی هیچگاه خلاصی از آن نیست.
ایالاتمتحده امریکا غائله را به پدرخواندههایی نالایق همانند عربستان و ترکیه حواله نموده و در غیاب آن، سوریه جولانگاه این دو و متحدان عربی آنها شده است که درنهایت هر آنچه رخ میدهد، به سود رژیم صهیونیستی خواهد بود و این رژیم با کنارهگیری از این بحران و عدم ورود مستقیم در آن، بیشترین برداشت را از نمد سوریه خواهد داشت.
علیرغم تهدید به اعزام نیرو از سوی باراک اوباما، آنها عربستان را در این کار اولی تر میدانند چراکه بیش از این قصد هزینه در این منطقه را ندارند و از سویی دیگر عربستان همپیمانی ابرقدرت، جهت رویارویی با روسیه و نیز ارتش سوریه و نیروهای مردمی و جبهه مقاومت را ندارد بنابراین اعزام نیروی زمینی از سوی آل سعود به سوریه در وضعیت کنونی یک خودزنی است.
با این وصف، خاندان سعودی در دو راهی میان بازگشت یا ماندن در آتش بحرانهای منطقه بهویژه سوریه قرارگرفته چراکه از یکسو به آینده تحولات سوریه خوشبین نیست و از سوی دیگر پس از چندین سال دخالت در بحرانهای منطقهای و کمک مالی میلیاردی، تسلیحاتی و رسانهای حاضر نیست شکست را بپذیرد و همچنان بردمیدن بر شیپور جنگی که پیروز آن مشخص نیست اصرار دارد.
البته مقامات سعودی تمایل دارند در صورت ورود زمینی در سوریه، نیروهایشان تحت فرمان نیروهای امریکایی باشند لیکن در صورت عدم ورود آنها در خاک سوریه، عربستان چارهای جز تن دادن به یک ریسک تازه ندارد؛ ریسکی که تبعات آن از سوریه فراتر خواهد رفت.
امروزه دولت ریاض به این نتیجه رسیده که استراتژی جنگهای نیابتی که سربازان آن مزدوران و خرابکاران هستند با شکست مواجه شده و باید خود مستقیماً تحولات خاورمیانه را مدیریت نماید چراکه بر اساس تجربه تاریخی تروریستها برای یک مقطع کوتاه مؤثر خواهند بود و تنها برای گلآلود کردن وضعیت داخلی کشور هدف کاربرد دارند و درنهایت کشورها و قدرتهای دولتی تعیینکننده نتیجه جنگها خواهند بود.
فارغ از عدم همراهی کاخ سفید با رژیم آل سعود؛ این رژیم با مشکلات زیادی روبرو است که مهمترین آن دعوت دولتهای عربی به ائتلاف به رهبری عربستان است که با آشکار شدن نیّت این خاندان و بینتیجه بودن ماجراجوییها، عدم قبول آن از سوی حکام عرب دور از انتظار نیست.
با ادامه این روند، مقامات ریاض بهشدت در انزوای سیاسی قرار خواهند گرفت و این امر ممکن است منجر به تحرکات نابخردانه شود چراکه کابوس سقوط موجب خواهد شد در تلاش برای برونرفت از این انزوا دچار اشتباه محاسباتی شده و بر پیچیدگیهای این بحران بیفزاید که بیشک این به نفع عربستان و سوریه و همسایگان آنها نخواهد بود.
در شرایط پیش رو؛ آنچه مسلّم است، امریکا در تغییر صحنه سیاسی سوریه و منطقه، نزدیکی همیشگی با آل سعود را ندارد و به نظر میرسد ادعاهای عربستان و طرح اتهامهای علیه کشورهای هدف بیشازحد نخنما شده و همین امر موجب شده تا متحدان عربی آن نیز علاج حل مشکلات منطقه را نه در اعتماد به این کشور که در توسل به نهادهای بینالمللی ببینند.
در این میان باید امید داشت که دولت اسد بر تروریستها پیروز شود که با تقویت حکومت مرکزی، ترکیه و عربستان هم بهعقب رانده میشوند.
لذا اینگونه مینماید که اکنون وجود امریکا در این منطقه، نه خوب؛ بلکه میان بدتر و بدتر است.
بنابراین علیرغم پیروزیهای ارتش و نیروهای مردمی، آینده مردم سوریه همچنان نامشخص است و آنچه ناظران از خود میپرسند این است که آیا با کنار رفتن امریکا؛ باید در آینده منتظر پرتاب عربستان از پایگاه اینجرلیک ترکیه به معرکه سوریه بود؟!