این مقاله با تحلیل میزان روزافزون جراحیهای پلاستیک، اختلالات خورد و خوراک، و مرگهای مرتبط با آنها چگونگی تأثیر تصاویر رسانهای را از زن ایدهئال بر خودانگاره زنانه نشان میدهد و بررسی کرده که چگونه “شیءانگاری” زنان توسط رسانهها بیوقفه ادامه مییابد و بر کل جامعه اثر میگذارد. تحلیلهای صورت گرفته در این مقاله را نمیتوان بهطور کامل منحصر به جامعه آمریکا دانست، زیرا با توجه به گستردگی ارتباطات و دسترسی عموم مردم جهان به رسانههای نوین بهخصوص در فضای مجازی، دیگر نمیتوان انتظار داشت که تولیدات رسانهای مثلا در کشور آمریکا به دست مخاطبان در کشورهای دیگر مانند ایران نمیرسد؛ بنابراین هدف مقاله زیر نیز میتواند تا حدودی مخاطب ایرانی هم باشد؛ بههمین منظور خلاصهای از این مقاله در اختیار مخاطبان قرار میگیرد:
ایدهئالی غیرواقعی
به نمایش گذاشتن زنان در رسانهها همواره استثمارگرانه بوده، و این کار در طول سالها، زنان را در حد اشیایی که تملک میشوند، جایزههایی که با آنها پز داده میشود، و اسباب بازیهایی که از آنها سوء استفاده میشود، تنزل داده است. این کار تعریفی از زیبایی ارائه میدهد که زنان خود را با آن بسنجند. مردان نیز زنانی را که در زندگیشان هستند با چیزی که در تلویزیون، مجلات، و روی تابلوهای بزرگ تبلیغاتی میبینند، مقایسه میکنند. به دلیل شیءانگاری، جنسیت گرایی، استثمار و ارزش گذاری هم شخص و هم جامعه آسیب دیدهاند.
در سال ۲۰۱۰ محققی به نام وین سوامی و همکارانش پس از مجموعه مطالعات سه گانهای «روابط بین باورهای جنسیت گرایانه، شیءانگاری دیگران، در معرض رسانه بودن»، دریافتند که جنسیت گرایی زمانی رخ میدهد که عملها و ایدهئالهای زیبایی، مجدانه استفاده و تبعیت شوند. (۳)
به خاطر «ایدهئال» زیانباری که رسانههای غربی ارائه داده و جامعه مردسالار آمریکایی نیز تا حد زیادی آن را پذیرفته است، با افزایش روزافزون جراحی پلاستیک، تعداد ثابت ( و نه کاهنده) تعرضهای جنسی، و افزایش چشمگیر اختلالات خورد و خوراک مواجهیم. در عین حال، هنگامی که زنی به تصویر زنی زیبا خیره میشود که با فنآوری به آن رنگ و لعاب بخشیده شده است و آرزوی داشتن اندامهای آن مدل را در سر میپروراند، نمیتواند تصور کند که تصویر مقابلش، واقعی نیست. درکمان از تصاویر به ندرت «زیبایی» مشاهده شده را ساختگی میپنداریم. هنرمندانی گرافیست و مأمور به تغییر ظاهر اشاخص و شوراندن عشق، این تصاویر را طراحی کردهاند.
نکته واقعی که در این تصاویر به کار رفته تا اندازه زیادی از نظر دور مانده و زنان را به مسیر ویرانگر خود مقایسه میکشاند.
یکی از برندهای لباس زیر زنان، اولین نمایش تلویزیونی خود را از شبکه ABC در سال ۲۰۰۱ پخش کرد. این برنامه کاروانی از اندام زنان را نشان میداد که مصاحبههایی متناسب با صفحات وسط مجلات در فواصل میان آن انجام میشد. (۵) میزان رنگ آمیزی مدلها برای این نمایش روشن نیست، اما صرف نظر از این، مهم است که بدانیم بیشتر اینگونه مدلها از ۹۸ % زنان آمریکایی لاغرتر هستند؛ (۶) این نمایش در مقایسه با دیگر برنامههای سرگرم کننده عمومی تا اندازهای رویکرد متعادلتری دارد. با این حال، این نمایش زنان معطر و آرایش شده و لاغر غیرعادی را نشان میدهد.
افزون بر آنکه ۹۱ % از جراحیهای پلاستیک در ایالات متحده بر روی زنان انجام شد، چنین روند نگران کنندهای در مورد زنان و اختلالات خورد و خوراک نیز وجود دارد. براساس گزارشی که انجمن ملی درباره اختلالات خورد و خوراک در سال ۲۰۰۵ ارائه داد، ۱۰ میلیون زن آمریکایی دچار بیاشتهایی یا گرسنگی عصبی مبتلا هستند، و ۲۰ % مرگ و میرها به دلیل موارد شدید این بیماریها در صورت درمان نشدن است. چرا زنان به این اندازه از خود ناراضیاند؟ روشن است که استفاده گسترده از اینترنت، پیدایش برنامههای تلویزیونی واقعنما، جریان بیپایان آگهیهای تبلیغاتی… که عکس گذشته و حال افرادی را نشان میدهند که با خوردن قرص بخش زیادی از تودههای چربی بدن خود را از بین بردهاند.
به نمایش گذاشتن هیولای عالی «سکس» تنها عمل جراحی و اختلالات خورد و خوراک به همراه ندارد، بلکه بسیاری از زنان درمییابند که از خودشان یا از بدنشان رضایت ندارند، و ماشین رسانهها تصاویر بیشتری را تبلیغ میکند که آرامش را از زنان سلب میکنند.
شیءانگاری زنان نه تنها موجب حالات شرم و ترس در زنان میَشود، بلکه رفتار با آنها به مثابه اسباببازیهایی غیر بشری را ترویج میکند. استثمار جنسی زنان در آگهیهای تبلیغاتی رایج است، و فرار از آن ممکن نیست، زیرا در همه جا وجود دارند؛ بدنهای لاغر و نه چندان پوشیده در مجلات، پشت اتوبوسها و روی تابلوهای بزرگ تبلیغاتی نقش بسته و رهگذاران را با نگاه از رو میبرند.
این تصاویر در هر فروشگاه پوشاکی وجود دارد و صفحات آگهیهای فروش هفتگی فروشگاه را تزیین میکنند: «ساز و کار مورد استفاده در این آگهیها بسیار ساده است: استفاده از بدنهای جذاب برای جلب توجه و برانگیختن امیال، که تبلیغ کننده امیدوار است در نهایت به سمت کالا معطوف گردد. این آگهیها با آموزش شیءانگاری بدن زنان به مردان، به ایجاد فضایی کمک میکنند که زنان را از ارزشی که به عنوانی یک فرد دارند تنزل داده، و مزاحمت جنسی و اموری بدتر از آن را ترویج میکنند. (۸)
در اغلب موارد، تصاویر کاملی از زنان در این آگهیها نشان داده نمیشود. این تصاویر فقط پاها، تنه یا دهانی باز را با لبهایی رژ زده و رنگی نشان میدهند که به گونهای شهوتانگیز روی بطری شیشهای قرار گرفتهاند. این کار زنان را به مجموعهای از اجزاء یعنی به موجودی کمتر از انسان، تنزل میدهد. این شیءانگاری و استثمار جنسی قواعد جامعه را تغییر داده و هم راستا با آن، نگرش مردان و زنان نیز تغییر کرده است. متأسفانه چنین توهم قدرتمندی فضای فرهنگی را آلوده میسازد. (۹)
همچنین شواهدی موجود است مبنی بر اینکه زنان، نه فردی از افراد انسان بلکه، شیای برای بازی یا استفاده، بسیار شبیه به یکی از وسایل صحنه تئاتر، تلقی میَشوند. موزیک ویدئوهای امروزی (گونه غالب تفریحات تماشاگران جوان)، نه تنها قادر به شیءانگاری زناناند، بلکه مستعد تثبیت مرزهای نژادی نیز هستند. “مایا گوردون” در تحلیل موزیک ویدئوهای سیاهپوستان، در ۸۴ % از این ویدئوها با تصویربرداری جنسی مواجه شد، به صورتی که در اغلب موارد رفتارهای جنسی مشتمل بر شیءانگاری جنسی مشاهده میشد. (۱۰) شایعترین فعالیت بازیگران زن در این ویدئوها (به غیر از آوازه خوانی) رقص شهوتانگیز بود، که پس از آن، قدم زدن و خودنمایی نیز انجام میشد. ۷۱ % از زنان در این ویدئوها لباسهایی تحریک کننده به تن داشتند یا اصلاً عریان بودند، و این عدد در مورد بازیگران مرد با چنین پوششی ۳۵ % بود. (۱۱)
مایا گوردون، پس از مشاهده نمایشهای زنان سیاهپوست در رسانهها، تحقیقی را روی ۱۷۶ دختر سیاهپوست (بین ۱۳ تا ۱۷ سال) انجام داد که اکثر آنها دانشآموزانی «موفق» بودند؛ این دخترها اذعان داشتند که بیش از ۶۷ ساعت در هفته در رسانههای سیاهپوستها (تلویزیون، موسیقی، و موزیک ویدئو) غرق بودهاند. گوردون در معرض رسانه بودن، همذات پنداری رسانهای، اهمیت جذاب بودن، نگرشهای مربوط به ظاهر شخص، و هویت نژادی را ارزیابی کرد. (۱۲)
با توجه به سیل تصاویری که از اجزای بدن زنان (عمدتاً برجستگیها) نمایش میدهند، تعجبی ندارد که جامعه تغییر کند. انسانها برای جذب محیطشان و تقلید از آن، توانایی منحصر به فردی دارند. افراد، واقعیتی شخصیسازی شده را خلق میکند که منعکس کننده چیزی است که در محیط خود مشاهده کرده و آن را معنادار مییابند، و سپس براساس آن مشاهدات، عمل میکنند. از این رو، اگر زنان تصاویری را مشاهده کنند که وسایل ارتباط جمعی به منزله رهنمودی برای نحوه عمل، به سمت ایشان پرتاب کرده است، به همان گونه عمل خواهند کرد؛ زیرا انعکاسی از محیط پیرامونشان است.
اگر مردان همواره زنان را به عنوان اشیایی ببینند که باید تملک شوند، و جایزههایی که باید به دست آیند، آنها نیز با زنان در همین قالب رفتار آغاز خواهند کرد.
با بررسی آزار جنایی در سطح ملی که در سال ۲۰۰۸ انجام شد، این نتیجه به دست آمد که در ایالات متحده در هر ساعت یک زن زنا میکند یا به او تعرض جنسی شده است. همچنین این تحقیق نشان میدهد سالانه در آمریکا بیش از یک میلیون زن، تعقیب میَشوند، و تعداد ۷۹ % از تجاوز جنسی هنگام تعقیب رخ میدهد؛ لوری گاوین، محقق دولتی مرکز پیشگیری و کنترل بیماریها، در مصاحبهای با رادیوی ملی دولتی فاش کرد که نوجوانان با سن بیشتر اظهار کردهاند که با اولین آمیزش جنسی خود به عنوان امری «اجباری» مواجه شدهاند. (۱۴) این یک واقعیت است که جنایاتی مانند این موارد همواره رخ میداده، اما جای تعجب دارد که آیا شیوع مستمر آنها نتیجه جامعهای در حال تغییر با شیءانگاری فزاینده زنان در رسانههاست؟
پینوشت:
(Stephanie Nicholl Berberick)
(The Objectification of Women in Mass Media: Female Self-Image in Misogynist Culture)
(Swami et al. 2010 :367)
(Jacobson and Mazur;1995)
( Levy 2005 , 21)
(Smolak,1996)
(Kara L.Kerr,2010,21)
(Jacobson and Mazur,1995,84)
(Kilbourne,1999,72)
(Ward and rivadenerya,2002)
(Gordon,2008,246)
(Gordon,2008,248-250)
(Gordon,2008,253)
(Wilson,2009)