نقش خانواده در فرهنگ اسلامی / زنان و مردان از لحاظ "جنس" یعنی انسان تفاوتی باهمدیگر ندارند، بلکه از لحاظ "نوع بودن" تفاوت دارند
پایه و اساس هر جامعه بشری چیزی به نام خانواده است و این مسئله مورد بحث زیادی از افراد قرار گرفته است و مخالفان و موافقان در این خصوص مطالبی را اشاره کرده اند.
به گزارش تابناک کردستان، بعضی از این افراد خانواده را مکانی برای آرامش و آسایش همه جانبه اعم از جنسی، اقتصادی و اجتماعی میدانند و در مقابل افرادی هستند که که خانواده را مکانی برای نابرابری و سلطه مردان بر زنان تصور میکنند. این طرز نگاه به خانواده همانند دیدگاه آنها به مسئله ازدواج هست، یعنی آنها خانواده و ازدواج را وسیلهای میدانند که مردان به زنان ستم و ظلم میکنند و این نگاه بیشتر در فرهنگ غربی نمود پیدا خواهد کرد.
مسئله ستم و ظلم به زنان هیچ نسبتی به موضوع خانواده و ازدواج ندارد، بلکه این مسئله بستگی به جهان بینی غلط و اشتباه کشورهای غربی به زنان و خانواده دارد. از نظر جهان بینی غرب همه انسان برای بدست آوردن حق و حقوق خودشان باید تلاش و کوشش کنند و این تلاشها در مراحل اول برای اثبات حق و حقوق است نه برای رسیدن به حق و حقوق.
به عبارت دیگر زنان در کشورهای غربی فقط در خانواده مورد ستم قرار نمیگیرند بلکه پایه و اساس این ظلم و ستم ناشی از تفکرات مادی و حیوانی آنهاست و به اشتباه این ستم و ظلم را به مسئله تشکیل خانواده نسبت میدهند. به عبارت دیگر در فرهنگ غربی ریشه ستم و ظلم به زنان بخاطر تفکر غلط در خصوص محتوا و ماهیت زنان و مردان است. از نظر این فرهنگ زنان و مردان هیچ تفاوتی باهمدیگر ندارند و اگر تفاوتی بین آنها وجود دارد باید حذف شود.
ما این مسئله در یادداشتها گذشته مورد بررسی قرار دادیم و حرف ما این بود که زنان و مردان از لحاظ جنس یعنی انسان هیچ تفاوتی باهمدیگر نداردند و کسی نمیتواند ادعا کند که جنس مردان با زنان تفاوتی ندارد، اما هر جنس مسلما دارای انواع مختلفی هستند. به عنوان نمونه میوه به عنوان یک جنس دارای انواع مختلفی از جمله سیب، پرتغال، هلو و ... است و همه آنها از لحاظ جنس یعنی میوه هیچ گونه تفاوتی ندارند، ولی از لحاظ نوع و محتوا مسلما تفاوتهای وجود دارد و همین تفاوتها در "نوع بودن" آنها باعث امتیازاتی نسبت به یکدیگر خواهد شد.
در مورد زنان و مردان هم همین قاعده قابل اجرای است، زنان و مردان از یک جنس یعنی انسان هستند، ولی دارای دو نوع متفاوت از جنس انسان هستند که هر کدام از آنها دارای محتوا و ماهیت مختلفی نسبت به یکدیگر دارند و همین تفاوت در "نوع بودن" بین زنان و مردان باید پایه و اساس روابطها قرار بگیرد.
به عبارت دیگر اگر ما میخواهیم در نظام اجتماعی امتیازات و امکانات را به زنان و مردان بدهیم باید براساس همین تفاوت در نوع بودن باشد، امروز مدافعان حقوق زنان به دنبال برابری اجتماعی در بین زنان و مردان هستند، اما به وجود این تفاوتها توجه نمیکنند و از مردان و زنان انتظارات یکسانی را دارند، در حالی که همین تفاوت در نوع بودن بین آنها شکل انتظارات را مشخص کرده است و لازم نیست ما زنان را فاقد محتوا و ماهیت بدانیم و تلاش و کوشش ما این باشد که حق و حقوق زنان را اثبات کنیم.
حق و حقوق زنان بخاطر وجود محتوا و ماهیت در نموع بودن آنها اثبات شده است و نباید از زنان انتظارات زیادی را داشته باشیم و هر گونه انتظارات زیاد به معنای واقعی کلمه یک ستم و ظلم به زنان هست. امروز مدافعان حقوق زنان ادعای "برابری حقوقی" بین مردان و زنان را دارند و این برابری به یک چیز به نام "برابری شغلی" نیاز دارد، به عبارت دیگر اگر زنان و مردان برابری حقوقی را داشته باشد باید بین آنها بدون توجه به محتوا و ماهیت زنان و مردان برابری شغلی را ایجاد کرد و اگر زنان توانایی انجام کارهای مردان را ندارند مسلما از برابری حقوقی هم خبری نیست و این یک ستم آشکار بر علیه زنان است.
اما در فرهنگ اسلامی خانواده مکانی برای آرامش طرفین خواهد بود و این آرامش مبتنی برای حقوق اثبات شدهای است که طرفین در مرحله اول نسبت به یکدیگر دارند و انتظارات آنها از یکدیگر بر اساس درک متقابل از واقعیتهای وجودی یکدیگر است. به عبارت دیگر زنان و مردان در فرهنگ اسلامی نسبت به یکدیگر یک نگاه واقعی و درستی دارند و هیچ وقت انتظارات آنها براساس خیالها و ایدههای فوق بشری نیست بلکه مبتنی بر تقسیم کار ذاتی و فطری بین آنهاست که خداوند زوجین را برای آرامش یکدیگر قرار داده است به همین دلیل در فرهنگ اسلامی بیشتر تاکید بر روی تشکیل خانواده است.
اما در کشورهای غربی خانواده به جای اینکه محل آرامش زوجین باشد متاسفانه تبدیل به مکانی شده است که طرفین تلاش و کوشش میکنند که از تقسیم کار شانه خالی کنند و، چون در این فرهنگ مرد قدرت بیشتری دارد مسلما توانایی ظلم و ستم در خانواده بر علیه زنان بیشتر خواهد بود. پایه و اساس خانواده در فرهنگ اسلامی مبتنی بر برتری نسبی زوجین است و، اما در فرهنگ غرب براساس نقش زوجین در تولیدات اقتصادی است.
هر چقدر زنان در نظام اقتصادی نقش بیشتری را داشته باشد به همان اندازه از حقوق و امتیاز برخوردار است، اما زنان در فرهنگ اسلامی حقوق ذاتی و فطری دارند و چه در نظام اقتصادی نقش داشته باشند و چه نداشته باشند از حقوق و امتیاز ذاتی بی بهره نیستند. به همین دلیل خانواده در فرهنگ اسلامی مکان آرام بخشی تلقی خواهد شد.
اما نکته بعدی اینست که خانواده چه کارگردهایی دارد؟ بعد از اینکه مشخص شد که پایه و اساس خانواده در فرهنگ اسلامی و غربی چگونه شکل گرفته است حال نوبت به نقش خانواده برای طرفین است. اولین نقش تشکیل خانواده توجه به مسائل مادی اعم از نیازهای اقتصادی و جنسی است.
اگرچه این نقش مخرج مشترک انسان و دیگر موجودات است و به قول استاد مطهری که فرمودند"من حیوانی" و این نقش هر چند مهم است، ولی هدف اصلی تشکیل خانواده نیست، زیرا مابقیه موجودات هم از لحاظ تفاوتی با انسانها نخواهد داشت. اما برای انسان شایسته است که از "من حیوانی" به "من انسانی" حرکت کنند و "من حیوانی" باید فدای "من انسانی" شود و هدف انسان از آفرینش همین رسیدن به "من انسانی" است و خانواده در فرهنگ اسلامی زمینههای رسیدن به "من انسانی" را مهیا کرده اند.
اما نکته مهمی در نقش نیازهای جنسی نباید فراموش کرد اینست که خانواده در فرهنگ اسلامی برای رفع این نیاز چهارچوپ منظمی دارد، به عبارت دیگر اسلام نیازهای جنسی را قبول دارد، ولی هر گونه روابط جنسی را نمیتواند قبول کند.
به عنوان نمونه روابط جنسی همجنس گرایان مورد تایید اسلام نیست، زیرا این روابط جنسی هیچ کمکی به رشد "من انسانی" نمیکند و فقط انسان را در سطح حیوان قرار میدهد. روابط جنسی همجنس گرایان که در فرهنگ غرب مشاهده میکنیم به دلیل وجود نگاه صرفا مادی و حیوانی به انسان است و تا زمانی دنیای غرب براساس این سخن که "هدف هر گونه وسیله را توجیه میکند" حرکت کنند هر روز شاهد گسترش این گونه مسائل خواهیم بود.
از نظر فرهنگ غرب وقتی هدف رفع نیازهای جنسی باشد میتوان از هر طریقی این کار را انجام داد و مسئله همجنس گرایان هم به عنوان وسیلهای نگاه میکنند که هدف اصلی رفع نیازهای جنسی است. در حالی که در فرهنگ اسلامی هدف هرگز وسیله را توجیه نمیکنند، بلکه بین هدف و وسیله تناسب منطقی حاکم است. قرار نیست برای رسیدن به نیازهای جنسی هر اقدامی را انجام داد بلکه باید از طریق روش مناسب یعنی ازدواج و تشکیل خانواده این نیاز را برطرف کرد. رفع نیازهای جنسی در فرهنگ اسلامی مقدمهای برای حرکت و جدایی از "من حیوانی" است، اما در غرب هدف اصلی رفع نیازهای جنسی صرفا لذتهای "من حیوانی" است نه حرکت به سمت "من انسانی".
اما نقش دوم خانواده در فرهنگ اسلامی رشد شخصیت درونی و بیرونی انسان هست. اصولا انسان از دو نوع شخصیت تحت عنوان درونی و بیرونی برخوردار است. شخصیت درونی همان فهم و درک انسانی، توجه به استعدادهای الهی، رشد روح و روان سالم و تربیت درست از مقولههای شخصیت درونی است. اما شخصیت بیرونی همان ایفای نقش در جامعه، مسئولیت پذیری در قبال دیگران و خدمت به جامعه است. همه اینها در بستر خانواده شکل خواهد گرفت.
خانواده باید به شکوفایی استعدادهای الهی توجه کنند و این استعدادها به عنوان هدیه الهی به انسان هاست و باید آنها را شکوفا کرد و در خدمت جامعه بکار برد. در واقع بین شخصیت درونی و بیرونی یک نوع ارتباط و تناسب وجود دارد، به عبارت دیگر ما شخصیت درونی خودمان شکوفا خواهیم کرد و از این طریق زمینه لازم را برای شخصیت بیرونی آماده میکنیم. ما اگر در جامعه قصد خدمت کردن را داشته باشیم باید استعدادهای الهی را شکوفا کنیم و تا زمانی که ما از لحاظ درونی غنی نباشیم مسلما نمیتوانیم در جامعه مفید و موثر باشیم.
امروز بسیاری از جوانان متاسفانه با مسئله بزهکارهای اجتماعی مواجه هستند هر چند وجود بزهکارهای اجتماعی دلایل زیادی دارد، ولی یکی از دلایل آن عدم توجه خانوادههای به شکوفایی استعدادهای الهی است. در اینجا باز خانواده در فرهنگ اسلامی دست بالا را دارد، زیرا انسان از نظر دین اسلام صرفا موجود درونی و فردی نیست بلکه بعُد بیرونی هم در وجود او نهفته است و استعداهایی که در اختیار اوست صرفا نمیتوانند برای منافع شخصی خودش استفاده کنند بلکه باید در اختیاز جامعه هم قرار بگیرد.
اما نقش سوم ایجاد بسترهای لازم برای شکل گیری جامعه خوب و انسانی است. خانواده این توانایی را دارد که با تربیت فزرندان صالح و موثر در شکل گیری جامعه انسانی پیش قدم شوند و این امر زمانی امکان دارد که خانوادهها در فرهنگ اسلامی صرفا به رفع نیازهای مادی توجه نکنند بلکه به جنبههای دیگر هم توجه داشته باشند و سعی و کوشش کنند که فزرندان صالح تربیت کنند. اگرچه ما عقیده داریم که نقش دولتهای در این زمینه بسیار مهم و ضروری است و یکی از کارهای که دولتها انجام دهند که شکل گیری زمینههای برای رفع نیازهای مادی و اقتصادی و کمک به معیشت خانواده هاست، به ویژه در ایام کرونایی این کمکها بیشتر از هر زمان دیگر برای خانوادهها قابل احساس است.
مختار سلیمانی